یمانی

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

امام محمد باقر ع که فرمودند:

... و در پرچـمها پرچـمى هدایت کننده تر از پرچم یمانى نیست و آن پرچم هدایت است .
چون که شما را به صاحبتان دعوت می کند ،
و اگر یمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام
مى شود .
و اگر یمانى خروج کرد , بپا خیز بسوی او .
که همانا پرچمش پرچم هدایت است .
و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچى کنند ،
و اگر کسى این کار را انجام دهد از اهل جهنم
مى باشد .
"زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست
مى کند" .


منابع: الغیبة - محمد بن ابراهیم النعمانی ص 264
بحار الأنوار ج 52 ص 232

پیوندها

راه راست

خداوند متعال می فرماید:

وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 52

صِراطِ اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ 53

(همانگونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم بر تو نیز روحی را به امر خود وحی کردیم, تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آنرا نوری قرار دادیم که به وسیله آن, هر کس از بندگان خود را بخواهیم هدایت می کنیم و تو مسلمل به سوی راه راست هدایت می کنی * راه خداوندی که تمام آنچه در آسمان و زمین است از برای اوست آگاه باشید تمام کارها فقط به سوی او باز می گردد).

ومراد از آن حق می باشد همان راهی که خداوند سبحان از بندگانش خواسته تا آن را بپیمایند, راهی که بنده را به آن زنده پا بر جا و منزه می رساند به بیان دیگر منظور از صراط مستقیم همان اعتقادات واحکام شرعی صحیح است که از حضرت حق صادر گردیده و وسیله انبیا و اوصیاء به بندگان رسیده است. بر اهل اندیشه بایسته است که در جستجوی حق باشند تا با آن خود را از عذاب الهی برهانند و راهی بسوی پروردگار خویش بیابند و صراط مستقیم را بپیمایند.

خورسند گشتن بدین زندگی مادی و غوطه ور شدن در آن از مرگ بدتر است و بلکه همسان نابودی است و همچون جهنم می ماند 

حق تعالی می فرماید :

یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ54

(از تو طلب زودتر آوردن عذاب را می کنند در حالیکه جهنم کفار را احاطه کرده است).

به همین ترتیب شناخت حق و پیمودن راه آن, همان زندگی حقیقی است زیرا انجام آن رسیدن به عالم عقل و بازگشت به سوی آن زنده ای است که هرگز نمی میرد و این هدفی است برتر از بهشت چنانکه حق تعالی می فرماید: 

(خداوند به مردان و زنان با ایمان, باغهایی از بهشت را وعده داده که نهر ها از زیر درختانش جاری است جاودانه خواهند ماند و مسکن های پاکیزه ای در بهشت برای ایشان است و خشنودی و رضای خدا از همه اینها برتر است و پیروزی بزرگ همین است), 

حق تعالی می فرماید:

 (هیچ کس نمی داند که چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده, این پاداش کارهایی است که انجام می دادند)

عاقل کسی است که بهره خویش را از پیمودن این راه ضایع نسازد پس اگر به مطلوب دست یافت که به رحمت الهی نائل شده و اگر نه, باز هم

به فضل الهی در بهشت سکنی خواهد گزید:

(او کسی است که شما را از خاک آفرید,سپس از نطفه, سپس از خون بسته شده, سپس شما را به صورت طفلی از شکم مادر بیرون می فرستد بعد به مرحله کمال قوت خود می رسید و بعد از آن پیر می شوید و در این میان گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله از دنیا می روند و در آخر به سرآمد عمر خود می رسید شاید تعقل کنید)

معنای آیه اینست: که خداوند شما را به امید آن که به عالم عقل دست یابید (همانطور که انبیاء و ائمه دست یافتند) آفریده است و هدف این بوده که به بالاترین درجه آن عالم دست یابید و آن درجه تماس با عالم لاهوت یا مقام قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى است. و صاحب این مقام محمود کسی است که به برکتش عالم وجود خلق گردیده یعنی حضرت محمد ص  و جان او حضرت علی ع .


روز وقت معلوم

روز وقت معلوم همان روز قیام امام مهدی ع است چنانکه در حدیث آمده که اسحاق بن عمار می گوید از امام پرسیدم: مهلت دادن خداوند به ابلیس تا وقت معلوم چنانکه می فرماید چگونه است?!

فرمود:(وقت معلوم روز قیام قائم است چون خداوند وی را بر انگیزد در مسجد کوفه خواهد نشست و آنگاه ابلیس خواهد آمد و بر دو زانو خواهد نشست و خواهد گفت ای وای از امروز! آنگاه حضرت موی پیشانی اش رامی گیرد و گردنش را می زند پس ان روز وقت معلوم است که مهلت ابلیس به پایان می رسد)

در انجیل آمده که شیطان در قیامت صغری (زمان قیام امام مهدی ع به بند کشیده خواهد شد 

در رویای یوحنا آمده: 

( آنگاه دیدم فرشته ای از آسمان نازل شد که کلید دوزخ را حمل می کرد و زنجیری بزرگ به دست داشت آنگاه آن مار دیرین (همان ابلیس یا شیطان) را گرفت و برای هزار سال وی را در بند نمود و در دوزخ افکند و بر آن قفلی زد و بدان پایان بخشید پس بعد از آن تا هزار سال پایان نگیرد مردمان را گمراه نخواهد کرد و سپس برای مدتی اندک دوباره آزاد می گردد)

سپس برای مدتی اندک دوباره آزاد می گردد)( ١

سید بن طاووس (رحمه الله) می گوید در صحف ادریس نبی ذیل سوال و جواب ابلیس و خداوند چنین یافتم:

(گفت پروردگارا مرا تا روزی که برانگیخته می شوند مهلت ده! فرمود: نه بلکه تو تا روز معلوم مهلت داری و آن روزی است که حکم حتمی نموده ام که در آن زمین را از کفر و شرک ومعاصی پاک سازم. برای آن زمان بندگانی را انتخاب نموده ام که قلبهایشان را برای ایمان آزموده ام و آن را انباشته ام از ورع, اخلاص, یقین, تقوی, خشوع, صدق, حلم, صبر, و قار و بی اعتنایی به دنیا و آرزومندی بدانچه نزد من است ایشان را داعیان خورشید و ماه قرار می دهم و در زمین جانشین می گردانم و آئینشان را که بر ایشان پسندیده ام قدرت خواهم بخشید آنگاه مرا عبادت می کنند و چیزی را شریک من نمی گردانند نماز را در وقت آن بپای می دارند و زکات را در هنگامش پرداخت می نمایند امر به معروف و نهی از منکر می کنند در آن روزگار امانت بر روی زمین قرار می گیرد پس چیزی به چیزی آسیب نمی رساند و چیزی از چیزی نمی هراسد گزندگان و چرندگان در میان مردمان می آیند بی آنکه هیچیک دیگری را بیازارد زهر گزندگان را از ایشان می گیرم و برکات را از آسمان به زمین نازل می گردانم زمین نیکوترین گیاهانش را خواهد رویاند و همه ثمره ها و پاکیهای خود را نمایان خواهد ساخت. رافت و رحمت را بر ایشان القا می کنم به حدی که با یکدیگر به مواسات برخورد می کنند و نعمتها را بطور مساوی تقسیم می کند, فقیر بی نیاز می گردد و کسی بر دیگری برتری جویی نمی کند بزرگ بر کوچک ترحم می کند و کوچک احترام بزرگ را نگه می دارد به دین حق می گروند و بدان رو می کنند و بر اساس آن حکم می کنند آنانند اولیای من اختیار نموده ام بر ایشان پیامبری برگزیده و جانشینی پسندیده وی را بر ایشان نبی و رسول قرار دادم و ایشان را برای او دوستان و یاران اینانند امتی که برای پیامبر فرستاده و جانشین برگزیده ام. آن زمانی است که آن را در علم غیب خود نهان داشته ام و ناگریز واقع خواهد شد آن روز تو را و سپاهت را و همه وابستگانت را نابود خواهم ساخت پس دور شو! همانا تو از مهلت یافتگانی! تا آن روز وقت معلوم)

وعده ابلیس

خداوند سبحان می فرماید :

إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿۷۱﴾

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿۷۲﴾

فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾

إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿۷۴﴾

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ﴿۷۵﴾

قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿۷۶﴾

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿۷۷﴾

وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿۷۸﴾

قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾

قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۸۰﴾
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾

(و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشری را از گل می آفرینم * هنگامی که آنرا نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم برای او سجده کنید * درآن هنگام همه فرشتگان سجده کردند * مگر ابلیس که تکبر ورزید و از کافران شد * گفت: ای ابلیس چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با دست خود آفریدم سجده کنی? آیا تکبر ورزیدی یا از برترینها بودی? * گفت: من از او بهترم, مرا از آتش آفردی و او را از
گل * ندا آمد: از آسمانها خارج شو که تو رانده شده ای * و مسلما لعنت من تا روز قیامت برتو خواهد بود * گفت: پروردگارا مرا تا روزی که انسانها برانگیخته می شوند مهلت ده * فرمود تو از مهلت داده شدگانی * تا روز وزمان معین * گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم ساخت * مگر بندگان خالصت را از میان آنها * گفت: به حق سوگند و حق می گویم * جهنم را از تو و هر کس که تو را پیروی کند پر خواهم ساخت ).
ساخت ).
 
خداوند به ملائکه فرمود بر آدم سجده کنند این سجده اعترافی بود عملی بر برتری آدم نسبت به ملائکه و این موجودات قدسی وی را مقدم داشتند و این کار با شأن ایشان و عالمی که در آنند (عالم عقل) مناسبت داشت. این سجده بر جسد آدم نبود بلکه بر روح و حقیقت او بود و در واقع سجده بر حقیقت محمدیه و انسان کامل و حجاب اقرب بوده و این خود, متوجه شدن به سوی حی لا یموت می باشد. حضرت حق زمانی فرمان سجده را صادر کرده که صورت مثالی را بر ماده آدم افاضه فرموده بود و از روح خود بر وی دمیده بود در حدیثی از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و
سلم روایت شده که فرمودند:(الله سبحانه و تعالی آدم را بر صورت خویش آفرید). و صورت خدا در حدیث مجاز است مانند(ید الله) که در قرآن آمده و منظور از آن قدرت خداست. اینجا هم منظور اینست که آدم قابلیت تحصیل کمالات الهیه را تا بالاترین حدی که برای ممکنات (مخلوقات) امکان دارد دارا می باشد هر چند آدم به قاب  قوسین او ادنی دست نیافت اما از فرزندان برگزیده اش, محمد مصطفی بدان مقام راه یافت.
ابلیس لعنه الله به گوشه ای از این حقیقت متوجه گشت اما سرکشی کرد و همراه فرشتگان سجده ننمود و به زمین (عالم ناسوت ) گرایید و به ماده و جسم آدم علیه السلام نظر کرد و آن را با ظرفیت وجودی خویش یا آتشی که از آن خلق شده بود قیاس کرد و چنین استنباط کرد که ظرفیت وجودی وی از ماده شریف تر است و حقیقت آدم ونزدیکی او به خداوند متعال را نادیده گرفت. پس ابلیس با آن علم بسیار و دامنه دار و عبادت طولانی در دوزخ سقوط کرد زیرا خدای را مخلصانه عبادت نمی کرد بلکه نفس خود را مخلصا عبادت می کرد!! با عبادت خود در صدد رتبه یافتن و برتری بر دیگران بود و همین کافی است! (برای سرنگونی وی) به همین خاطر امتحان سجده بر آدم برای ابلیس واقعه ای هولناک بود و صاعقه ای بود که بر سرش فرو آمد و بر آدم حسادت ورزید. اگر این مطلب را به تصور در آوری می بینی که ابلیس می گوید: آیا بعد از این همه عبادت خداوند بنده ای را می آفریند که در بدو آفرینش برتر از من است?
آیا بدانجا می رسد که ملائکه پایین تر از وی قرار می گیرند?
این حجاب مانع شد تا ابلیس حقیقت آدم را نبیند و به دنبال بهانه تراشی برای سجده نکردن بیافتد و خود را بدان قانع سازد و با پروردگار خویش مجادله نماید الله سبحانه و تعالی پاسخی جز لعن و طرد به وی نداد زیرا ابلیس از کسانی است که از سر ستم و برتری جویی و پس از آنکه مطلب را عمیقا دریافته اند انکار می کنند, 
خداوند متعال می فرماید: (آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند)

ابلیس لعنه الله جاهل نبود تا تعلیم گیرد, خطا کار نبود تا توبیخ و تادیب گردد بلکه عالمی بود متکبر, طغیانگر و برتری جو که از لجاجت دست بر نمی داشت جانش از بغض این آفریده جدید انباشته شده بود و وی را سبب طرد خود از رحمت خدا می دانست و او و فرزندانش را دشمنان خویش قرار داد و از این رو تا روز بر انگیخته شدن تقاضای مهلت کرد تا آنان را از صراط مستقیم گمراه سازد اما خداوند تعالی وی را تا روز معلوم مهلت
داد, آن ملعون تهدید کرد که بنی آدم را از صراط مستقیم منحرف سازد اما خداوند متعال وی را تا روز معلوم مهلت داد و آن ملعون تهدید کرد که نبی اکرم را از صراط مستقیم منحرف می سازد.
خداوند متعال می فرماید: 
(گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی, من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین می کنم * سپس از پیش رو و پشت سر واز طرف راست و از طرف چپ به سراغشان می روم, وبیشتر آنها را شکر گذار نخواهی یافت)

روز وقت معلوم همان روز قیام امام مهدی ع است چنانکه در حدیث آمده که اسحاق بن عمار می گوید از امام پرسیدم: مهلت دادن خداوند به ابلیس تا وقت معلوم چنانکه می فرماید چگونه است?!
فرمود:(وقت معلوم روز قیام قائم است چون خداوند وی را بر انگیزد در مسجد کوفه خواهد نشست و آنگاه ابلیس خواهد آمد و بر دو زانو خواهد نشست و خواهد گفت ای وای از امروز! آنگاه حضرت موی پیشانی اش رامی گیرد و گردنش را می زند پس ان روز وقت معلوم است که مهلت ابلیس به پایان می رسد)

سامری

خداوند متعال میفرماید :


یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ  13

یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی‏ وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ  14

فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ  15

( روزی که مردان وزنان منافق به مؤمنان می گویند: نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتو برگیریم به آنها گفته می شود: به پشت سرخود باز گردید وکسب نور کنید در این هنگام دیواری میان آنها زده می شود که دری دارد, درونش رحمت است و برونش عذاب * منافقان, مسلمانان را آواز می دهند: آیا ما همراه شما نبودیم (مؤمنان) می گویند: آری ولیکن شما خود را در بلا افکندید و دچار شک شدید و آرزوها یتان شما را فریفته کرد تا

آنکه فرمان الهی فرا رسید و شیطان فریبنده شما را در فرمانبرداری خدا فریب داد * پس امروز نه از شما و نه از کفار فدیه گرفته نمی شود, جای شما آتش است همین آتش لایق شماست و بد جایگاهی است).

در داستانهای پیامبران پیشین و امتهایشان که گاه پیرو پیامبران بودند و گاه پیرو سامری ها,

 گاه به یاری پیامبران می شتافتند و بیشتر اوقات آنها را تنها گذاشته وستمگران و طاغوت ها را یاری می کردند, عبرتهایی است برای عبرت گیرندگان وپندهایی است برای هوشیاران! 

پس بحث در این مورد (سر گذشت پیامبران پیشین) ضروری است ودر این میان یاد آوری آنچه پس از وفات نبی اکرم ص رخ داد 

یعنی: کنار زدن جانشین آن حضرت و استیلا یافتن بر حکومت (وفاجعه های غم انگیزی که این واقعه بر سر امت آورد که هنوزهم از عواقب آن به شدت رنج می بریم) ما را در فهم اتفاقاتی که پس از رحلت نبی اکرم ص برای امیر المومنین ع وفرزندان معصومش افتاد یاری می کند.

همچنین در خلال بررسی تاریخ انبیاء پیشین و امتان ایشان می توانیم به امروز خود نیز نگاهی بیفکنیم و بدین وسیله توانایی آن را بیابیم که آنچه در آینده (آینده ای که خاتم اوصیاء حضرت مهدی عجل الله وتعالی و فرجه الشریف در آن ظهور خواهد کرد) اتفاق خواهد افتاد را تا حدی پیش بینی کنیم و دریابیم آنچه را که آن حضرت با آن مواجه خواهد بود: چه طاغوتهایی که مسلمانان را خوار شمرده وبا حضرتش پیکار خواهند نمود مانند سفیانی و چه سامری ها (عالمان ناپاک وبی عمل) به همین دلیل این بنده ناچیز کم عمل و پر لغزش صلاح دیدم این مبحث را بنگارم شاید مانعی باشد برای برخی مومنان از فرو افتادن وسقوط در آتش جهنم.

پیشگیری بهتر از درمان است و البته همراه شدن با سفیانی یا عالمان ناپاکی که با مهدی ع پیکار می کنند درمانی جز نوشیدن حمیم و بهره مندی از زنجیرها و اغلال دوزخ  ندارد, دیگر اینکه شاید این اثر برخی از مومنان را بر انگیزد تا برای ایجاد زمینه مناسب برای تشکیل و بر پایی دولت لا اله الا الله بر روی زمین یعنی دولت حضرت امام مهدی و دولت حق و عدل تلاش کنند آن هم در زمانی که ظلمات و تاریکی بر گوشه گوشه  عالم سایه افکنده وخیمه افراشته.
طاغوت آمریکا هر روز عرصه را بر ملتهای مستضعف تنگ تر می کند وساکنان کره خاکی را به سوی دوزخ رهنمون می سازد وطاغوتهایی که بر ملتهای مسلمان تسلط دارند اگر خانه زاد طاغوت آمریکایی نباشند (طاغوتی که تاریخ برای وی همانندی را به یاد ندارد) حداقل در پرستش شیطان با وی اشتراک دارند.
ملتهای مسلمان که مستضعف ترین ملتهای جهان اند از دو چیز رنج می برند.
 اول تحت فشارهای طاغوت آمریکایی و طاغوت های مسلط بر کشورهای خویش اند 
و ثانیا ازطاغوتهایی که درون جامعه اسلامی هستند (یعنی آن دسته از عالمان دین که بی آنکه به محتوای دین عمل کنند خود را اسلام مجسم می دانند) رنج می برند.
و چه بسا برخی از این عالمان ناپاک ملتها را بر پذیرش خویشتن بر انگیخته اند و پیروان بسیاری یافته اند تا به ایشان بی تحرکی و تسلیم در برابر طاغوتها را بیاموزند و البته این امر حاصلی جز سلطه طاغوتها و خواری و بی چیزی برای ملتها ندارد! بدین سان پیکاری مداوم در درون و بیرون جریان دارد.
دشمن کافر دائما ضربه می زند و منافق, از درون, ارکان دین را می پوساند 
فرعون وسامری, پیلاطس وعالمان بی عمل و ناپاک بنی اسرائیل.

لازمه ایمان به خدا

ای مسلمانان اعم از زن ومرد ای عزیزان به خدا ایمان آورید وبه طاغوت کفر بورزید وبه عروة الوثقی, حجت خدا بر زمین مهدی موعود تمسک بجویید,

لازمه ایمان به خدا "کفر به طاغوت است" واین دو لازم وملزوم اند همانند رفتن ظلت وآمدن نور است هیچ وقت نمی توان رفت ظلمت را درک کرد مگر با آمدن نور و روشنایی , خداوند می فرماید:

قَدْ تَبَیَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ لَاانْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیْعٌ عَلِیمٌ 256

(راه درست از راه انحرافى, روشن شده است. بنابر این, کسى که به طاغوت (بت وشیطان, وهر موجود طغیانگر) کافر شود وبه خدا ایمان آورد, به دستگیره محکمى چنگ زده است, که گسستن براى آن نیست. وخداوند, شنوا وداناست).


از شیطان وهوای نفسانی بر حذر باشید واز آنچه که رسول خدا ص و اهل بیتش از خداوند سبحان به ارمغان آورده اند پیروی کنید خداوند تمامی گناهان را می آمرزد لیکن از گناه شرک در نمی گذرد, خداوند می فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ لِکَ لِمَن یَشَآءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى‏ إِثْماً عَظِیماً 48

(خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد! وپایین تر از آن را براى هر کس (بخواهد وشایسته بداند) مى بخشد. وآن کسى که براى خدا, شریکى قرار دهد, گناه بزرگى مرتکب شده است).


ایمان به طاغوت وقبول حکومتش, یاری و تسلیم در برابرش همگی شرک به خداست وگمراهی از راه راست خداوند است, آیا تا بحال شنیده اید نماز و روزه کسی که به خدا کفر ویا شرک بورزد مورد پذیرش قرار گرفته است, از طریق عبادت, بندگان طاعت خود را به خداوند ثابت می کنند پس اگر طاعتشان برای طاغوت باشد دشمنی خود را با خدا ثابت کرده است پس هیچ معنایی برای عبادتش وجود ندارد لحظه ای که انسان در برابر دستورات طاغوت سر تعظیم فرود آورد در آن لحظه او از اطاعت خدا خارج شده وبه اطاعت طاغوت پیوست واز نور به ظلمات قدم گذاشت. 

خداوند می فرمایند:

(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِیداً)

(آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو وبر پیشینیان نازل شده, ایمان آورد هاند, ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت وحکام باطل بروند?! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان میخواهد آنان را گمراه کند, و به بیراهه هاى دور دستى بیفکند).


راه بازگشت به سوی خدا و ولایتش همان راه کفر به طاغوت وخروج از ولایت اوست ودر واقع هر دو راه یکی است همان صراط مستقیم است عمل در آن پذیرفته است زیرا برای خداوند یکتا است اگر خواستار بازگشت واقعی به اسلام ناب محمدی باید به هرآنچه که محمد بن عبد الله ص از رسالت برایمان به ارمغان آورده است ایمان بیاوریم وهمچنین به تمامی احکام اسلامی اسلامی ایمان آوریم نه اینکه تنها به احکامی که موافق با امیالمان است ایمان آوریم ودیگر را واگذاریم. بر ماست که راه اوصیای حضرت محمد ص برایمان ترسیم کردند تبعیت کنیم چرا که آنها کشتی نجات اند وکسانی که از راهشان پیشی بگیرند گمراه خواهند شد وآنهایی که از آنها عقب بیفتند فنا ونابود می شوند. اما کسانی که به بخشی از کتاب (قرآن) کفر بورزند وبه بخشی ایمان آوردن سرانجام متوجه خواهند شد که تمام این مدت در رون صحرا به دنبال سراب بوده اند لیکن

 اگر همانند جادوگرانی که به حضرت موسی ایمان آوردند وهمانند آنانی که به دور از روش الهی بودند واز یاران طاغوت ودر ابتدا در کنار فرعون ملعون ایستادند وبا حضرت موسى معارضه کردند لکن هنگامی که با نفس خویش مخالفت کردند وحق بر آنها آشکار گردید وبه خداوند ایمان آوردند وبه فرعون کفر ورزیدن ونورد ایمان در دلهایشان پرتو افشانی کرد و شیاهی طاغوت از دیدگانشان کنار رفت واین بار در کنار حضرت موسی ایستادند تا در راه خدا  جهاد کنند وبا فرعون نزاع کردند تا دروغ, سستی وضعفش را برای مردم آشکار کنند 

خداوند می فرمود:

فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿۷۰﴾

قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿۷۱﴾

قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۷۲﴾

(موسى عصاى خود را افکند, وآنچه را که آنها ساخته بودند بلعید ساحران همگى به سجده افتادند وگفتند: (ما به پروردگار هارون وموسى ایمان آوردیم) * (فرعون) گفت: (آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید?! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها وپاهایتان را بطور مخالف قطع مى کنم؛ وشما را از تنه هاى نخل به دار مى آویزم, وخواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر وپایدارتر است) * گفتند: (سوگند به آن کسى که ما را آفریده, هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده, مقدم نخواهیم داشت! هر حکمى م ىخواهى بکن, تو تنها در این زندگى دنیا م ىتوانى حکم کنى).


دنیا در دیدگان آن بندگان مؤمن خوار وذلیل شد و تهدیدات فرعون ملعون بر بریدن دست وپاهایشان وبه صلیب کشیندنشان هیچ ثمره ای نداشت وخدشه بر تصمیم شان در پیروی از راه حق وحقیقت وارد نکرد, دلبستگی هایشان به این دنیا از بین رفت وحقیقت عالم مادی که فروع وهامان وقارون وهمانند اینها, بر سر آن می جنگند, آشکار گشت, سرانجام آن جادوگران در این امتحان سربلند بیرون آمدند و رضای خداوند نصیب شان گشت پس خوشا به سعادتشان.


اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده است

پس بدان که کشته شدن با شمشیر آنهم در راه خدا افضل تر وبالاتر است.

ودر اینجا باید از خود بپرسیم یا دلهایمان باید در برابر ذکر خداوند خشوع کند وبه سوی او توبه واقعی کنیم وبرای اولیای خدا یاور وبرای دشمنانشان دشمن باشیم واسلام را دستور وروش زندگیمان قرار دهیم وقرآن شعارمان و کلمه لا اله ألا الله پناهگاهمان قرار دهیم و یا اینکه به طاغوت بگوییم که حکم کن به آنگونه ای که بخواهید تا این زندگی را بگذرانیم و یا حکم اسلام را انتخاب کنیمواز حکم جاهلیت دست برداریم تا در دلهایمان نور حق وحقیقت بتابد وآن را جلا بخشد وظلمت طاغوت را به کناری زند تا کی باید درون این صحرا سرگردانی بمانیم وبه دنبال سراب دست وپا زنیم? رهایی به دستمان است وآب نزدیک است,خداوند می فرمود:

وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۵۳﴾

(و(نیز) نمى توانى نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنى, تو تنها سخنت را به گوش کسانى مىرسانى که ایمان به آیات ما می آورند ودر برابر حق تسلیمند).

بازگشت به سوی خداوند

وخدا را سپاس که امروزه ملت اسلام بازگشت به سوی خداوند و راه بیداری دینی واسلامی را آغاز کردند, وهر روزه گسترش بیشتر می یابد تا کلیه کشورهای اسلامی را دربرگیرد, تا تهدید باشد برای پایه های طغاتی که بر این امت چنگ انداخته اند و تا حد ممکن سرمایه ها آن را به تاراج بردند, جوانان مسلمان را در منجلاب شهوت, لذت های مادی وجنسی, فرو ببرند, وعشرت کده های فساد وبساط شراب خواری را در کشورهای مسلمان به پا کردند وآنچه که خداوند حرام فرموده, از رقص وموسقی وآواز تا صحنه های زنان عریان وداستان های زندگی غرب, که هدفی جز از هم گسستن خانواده ندارد, از شبکه های تلویزیونی برای کشورهای مسلمان پخش کردند. منتهی خداوند تمام افکار شومشان را نقش برآب کرد وپایه هایشان را درهم کوبید, وإنشاء الله دیری نخواهد پایید که سقف حکومت شان بر سرشان خراب خواهد شد. اهل باطل همانند نیاکان خود گمان بردند که قادرند تا معالم دین توحید وحقیقت را محو ونابود کنند, اسلام وتمام عقاید حقی که در آن آنست که تهدید برای پایه های حکومتی آنهاست, بخصوص عقیده انتظار امام زمان را نابود کنند, لیکن تا زمانی که ندای قرآن در گوشمان این گونه ندا می زند که:

وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ5وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ6

(ما مى خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم * و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم, وبه فرعون وهامان ولشکرانشان, آنچه را از آنها (بنى اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم).

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ105إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ106

(ودر زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد * در این, ابلاغ روشنى است براى جمعیت عباد تکنندگان).

وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ55

(خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده وکارهاى شایسته انجام داد هاند وعده مى دهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد, همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید, ودین وآیینى را که براى آنان پسندیده, پابرجا وریشه دار خواهد ساخت, وترسشان را به امنیت وآرامش مبدل م ىکند, آنچنان که تنها مرا مى پرستند وچیزى را شریک من نخواهند ساخت. و کسانى که پس از آن کافر شوند, آنها فاسقانند).


این توهّم هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. وهمچنان کلام رسول خدا در گوشمان طنین انداز است که می فرمایند:

(لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لخرج من ولدی من یملئها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا)

(اگر از عمر دنیا یک روز باقی باشد, در آن روز یکی از فرزندانم قیام خواهد کرد ودنیا را لبریز از عدل وداد خواهد کرد پس از آنکه آکنده از ظلم وجور شده است).


امام زمان ع در میان ماست وهمچنان که زمین واهل زمین از خورشید پشت ابر بهره می جویند, مسلمانان نیز از او بهرمنداند.

سرگردانی امت<ادامه>

طاغوت آنها را به جنگ با ملتهای اسلامی دعوت می کند, از ترس مجبور به همکاری می شوند وبه جنگ اولیای خدا می روند و وحرمت مؤمنان را پایمان می کنند, پس چه حالی بدتر از این حال وچه کفری بالاتر از این که به یاری دشمنان خدا برخواسته اند, 

خداوند می فرمایند:

الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً76

(کسانى که ایمان دارند, در راه خدا پیکار م ىکنند, وآنها که کافرند, در راه طاغوت (بت وافراد طغیانگر). پس شما با یاران شیطان, پیکار کنید! (واز آنها نهراسید) زیرا که نقشه شیطان, (همانند قدرتش) ضعیف است).


ترس از کشته شدن به دست طاغوت را بهانه می کند این عذر بدتر از گناه است وقابل قبول نیست, اگر چاره ای جز بردوش گرفت سلاح نباشد باید آن را به روی طاغوت نشانه گرفت نه برای یاریش, 

خداوند می فرمود:

إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً97

(کسانى که فرشتگان (قبض ارواح), روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند, به آنها گفتند: (شما در چه حالى بودید? (وچرا با اینکه مسلمان بودید, در صف کفار جاى داشتید?) گفتند: (ما در سرزمین خود, تحت فشار ومستضعف بودیم) آنها ( فرشتگان) گفتند: (مگر سرزمین خدا, پهناور نبود که مهاجرت کنید?) آنها (عذرى نداشتند) وجایگاهشان دوزخ است, وسرانجام بدى دارند).


همچنین می فرمود:

قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی‏ بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمینَ32وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی‏ أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ33

((اما) مستکبران به مستضعفان پاسخ مى دهند: (آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (وآن را بخوبى دریافتید)?! بلکه شما خود مجرم بودید!) * ومستضعفان به مستکبران مى گویند: (وسوسه هاى فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهى ما شد), هنگامى که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم وهمتایانى براى او قرار دهیم!) وآنان هنگامى که عذاب (الهى) را مى بینند پشیمانى خود را پنهان مى کنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! وما غل وزنجیرها در گردن کافران مى نهیم, آیا جز آنچه عمل میکردند به آنها جزا داده مى شود?).

ترک جهاد و ترک امر به معروف ونهی از منکر همانند یاری وهمکاری طاغوت حرام است, عزلت جستن از مسلمانان تکلیف را ساقط نمی کند, مسلمان نیست کسی که به امور مسلمین اهتمام نورزد, گرچه فقیه عالم باشد یا ادعای نیابت امام زمان ع کند. پسندیده است که فرد مسلمان به قلب خویش رجوع کند ودر آن نگاهی بیفکند, ازچه سرشار است, ترس از خدا یا ترس از طاغوت, چون این دو در یک مکان جمع نمی شوند, ترس از خدا, طاغوت را در چشم مسلمان خوار وحقیر می کند, کوچک وکوچکتر حتی از یک حشره هم کوچکتر می کند, وهیچ گونه تأثیری بر او وتصمیم هایش ندارد, مگر هنگامی که تقیة واجب پیش آید, که خداوند می فرمود:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ قیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی‏ أَجَلٍ قَریبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلاً77

(آیا ندیدى کسانى را که (در مکه) به آنها گفته شد: (فعلا) دست از جهاد بدارید! ونماز را برپا کنید! وزکات بپردازید) (اما آنها از این دستور, ناراحت بودند), ولى هنگامى که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد, جمعى از آنان, از مردم مى ترسیدند, همان گونه که از خدا مى ترسند, بلکه بیشتر! وگفتند: (پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى?! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکى تاخیر نینداختى?) به آنها بگو: (سرمایه زندگى دنیا, ناچیز است! و سراى آخرت, براى کسى که پرهیزگار باشد, بهتر است! وبه اندازه رشته شکاف هسته خرمایى, به شما ستم نخواهد شد)


سرگردانی امت<ادامه>

ما کاملا ایمان داریم که او بازخواهد گشت زیرا این وعده رسول خدا است, او خبر داد که اسلام واقعی در آخر الزمان تر و تازه به دست فرزند موعودم مهدی باز خواهد گشت. وظهور آن مصلح بزرگ محقق نمی شود مگر موانع غیبت برطرف شود ونسلی در این امت پدید آید که آمادگی لازم برای بر دوش کشیدن رسالة الهی برای اهل زمین داشته باشد, وبه وعده الهی وظهور این دین بر ادیان دیگر جامعه عمل بپوشاند. اگر واقعا خواستار گسترش عدالت بر زمین باشیدم وبخواهیم از این صحرای سرگردانی خارج شویم وخواستار ظهور امام زمان ع باشیم پس برماست که به طریق اسلام که موجبات رضایت خداوند را فراهم می کند بازگردیم 

خداوند میفرماید :

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً

 أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ 36

ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که:

(خداى یکتا را بپرستید, واز طاغوت اجتناب کنید) خداوند گروهى را هدایت کرد, وگروهى ضلالت وگمراهى دامانشان را گرفت, پس در روى زمین بگردید وببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود).


طغیانگرانی که امروزه بر امت اسلامی با کمک آمریکا مسلط شدند وآشکارا دشمنی خود را اظهار می کنند تا آخرین پرده های نمایش جنایی برایشان به اتمام برسانند هدفی جز چنگ اندازی بر دین اسلام وخالی نمودن قلب مسلمان از ایمان به خدا ندارند آنها می خواهند تنها پوسته ای از دین بر قلب مسلمانان باشد بدون هیچ حقیقتی واز این فراتر سعی بر از بین برد این پوسته را نیز دارند, چنانچه امروزه در ترکیه شاهد آن هستیم وهرکس در نوکری آنها برای آمریکا واسرائیل شک دارند بخصوص کسانی که ادعا می کنند دشمن اسرائیل اند, می توانند تاریخ سیاه آن را مطالعه کنند, هر روز برای حفظ قدرت خود به اربابانشان آمریکا واسرائیل با افروختن آتش جنگ با مسلمین وملت عرب از یک سو و قلع وقمع هر حرکت اسلامی وبیدار دینی از سویی دیگر, خدمت می کنند. برای اسناد ومدارک بیشتر می توان به کتاب توارات سفر دانیال را رجوع کرد, درآنجا ذکر شده که در منطقه خاورمیانه ده پادشاه مزدور آمریکا وجود دارد, در آنجا از آمریکا به نام مملکت آهنین یاد شده که دیگر ممالک روی زمین را پایمال وبه کام  خود می کشد لیکن انشاء الله بدست امام زمان ع پایمال خواهد شد, همانگونه در سفر دانیال آمده است.

حکومت طاغوت به جز خود هیچ چیز دیگر برایش ارزشمند نیست وپایه های حکومتش بر خون وپیکرهای مردم استوار است. مخالفین نابود می شوند, همواره ملتها را در تنگناهای بی پایان قرار می دهد وفکر آنها را مشغول می کند, که پایانش مقارن با پایان سلطه اش می باشد, آتش جنگ را بر می افروزد ومیان قبایل تعصب و کلام شیطان رواج می دهد, نان را بر ملت تحریم می کند تا همواره سرگرم بدست آوردن آن باشند, زندگی در زیر یوغ طاغوت ذلتی بیش نیست بلکه مرگی است در قالب زندگی است و سرانجامش خسران دنیا وآخرت است.

افلاطون فیلسوف یونانی در وصف حکومت طاغوت ونحوه شکل گیری آن می گوید: 

(مدعیان دموکراسی وحمایت از ملت, جز خشن ترین وحیله گرترین افراد هستند, ثروتمندان را تبعید یا اعدام می کند بدهکاری های مردم را می بخشد وزمین را بین رعیّت تقسیم می کند وبرای خود طرفدارانی جمع میکنند تا پیش مرگ دسیسه های مخالفان باشند, ملت آرزویشان می کنند, و سرانجام بر مسند قدرت می نشینند. آتش جنگ میان کشورهای همسایه پس از آنکه دست دوستی به آنها دراز کرده بودند بر می افروزد تا اذهان مردم از خود دور کنند و همراه نیازمند آنها باشند ودر این میان فرصتی برای ایجاد فضای امن برای خود در داخل کشور باشد, رقیبان ومنتقدان را از دمِ تیغ می گذراند, افراد لایق واهل فضیلت از او دور می شوند ومزدوران وجیره خواران اطرافشان فرا می گیرد به شاعرانی که زانده شهر مایندا (مدینة فاضله) عطای بسیار می بخشد, از مدح وثنایان کلمه ای فروگذار نمی شوند, صومعه ها را غارت می کند وملت را می دوشد تا شکم نگهبانان و طرفدارانش سیر شود,

سرانجام ملت خواهد فهمید که " از آزادی به سرکشی مبدل شد, واین پایان حکومت است".

واما بندگان طاغوت وجیره خوارانشان گمان می برند که در امنیت کامل بسر می بردند وبه یک زندگی آرام وبی دغدغه دست پیدا کرده اند البته تا زمانی که در خدمت طاغوت باشند چرا که سرورشان همچنان مخالفان را گردن می زند وملت در برابر ظلم وستمش زانو می زنند وزبان به اعتراض نمی گشانید, این همان آتش زیر خاکستر است, که خداوند می فرمایند:

مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ41

(مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند, مثل عنکبوت است که خانه اى براى خود انتخاب کرده, در حالى که سست ترین خانه هاى خانه عنکبوت است اگر میدانستند).

برای دانستن حقیقت کافی است به تاریخ ملتها نگاهی بیفکنید خواهید داد که پایان تمامی حکومت طاغوت وجیره خواران آن به دست مستضعفین ومظلومین بوده است, وآنها که ستم کردند به زودى میدانند که بازگشتشان به کجاست.

کسانی که تسلیم امر طاغوت شدند وفرمانبردان آنها شدند هر چند که ادعای مسلمانی کنند لیکن آنها ندانسته از ولایت الله خارج گشته اند, خداوند می فرمایند:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً60

(آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو وبر پیشینیان نازل شده, ایمان آورد هاند, ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت وحکام باطل بروند?! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان م ىخواهد آنان را گمراه کند, وبه بیراه ههاى دور دستى بیفکند).

سرگردانی امت

از زمانی که این امت شانس خود را از دست داد, وبا دشمنانش هم پیمان شد وبا امام وپیشوای خود دشمنی کرد, وپرودگار خود را خشمگین ساخت, رفته رفته به سوی سرگردانی و سردگمی کشانده شد, از آن زمان تا به امروز در دل بیابان سرگردانی جای گرفت. گذری از معاویه تا به یزید وابن زیاد واز مسلم ابن عقبه تا به مروان وعبد الملک وفرزندانش واز حجاج تا به بنی عباس خونخوار ومنصور دوانقی وهادی ومهدی و رشید گمراه و تا به امین و مأمون و غیر مأمون تا به متوکل بر شیطان وغیره وغیره... چه سفر هولناکی است که امت اسلام پشت سر نهاد در این فاصله چه بسیار شهرهایی که هتک حرمت شدند وچه عزیزانی که خوار وذلیل گشتند وچه بسیار زنانی که عفت ونجابتشان پایمال شد ودر این میان حتی شهر رسول خدا (مدینه) و کعبة مکرمه از دست این متجاوزان در امان نبود (یزید ملعون مسلم بن عقبه − این جنایتکار خونخوار − را به مدینه فرستاد, وبیش از دهها هزار مسلمان از دم تیغ گذراند در میان آنها هفتصد صحابی بود, بیش از هزار دوشیزه مورد تجاوز قرار داد, اما به این همه جنایت بسند نکرد پس از آن به قصد کعبه شریفه به سوی مکه حرکت کرد که در راه, به سرنوشت اصحاب فیل دچار شد وخداوند او را از بین برد) بسیاری از آزادمردان را شکنجه کرد ونیک مردان را از لبه تیغ گذراند وچه بسیاری در سردابهای تنگ وتاریک که شب وروزش مشخص نبود, اسیر کرد. داستان جنایت های بنی امیه وبنی عباس که بر سر مسلمانان آوردند بسیار هولناک ورعب انگیز است وداستان فسق وفجورشان, کفر ودوریشان از دین مبین اسلام بسیار حیرت انگیز,در این میان مسعودی, یعنی ولید بن یزید ابن عبد الملک درون جامه های طلا می گوید: در مجلسی پسر عائشه با صدای خوش برایش آواز می خواند,چون ولید طرب کرد وبه وجد آمد به او گفت احسنت ای مرد تورا به , عبد شمس, قسم می دهم که یکبار دیگر برایم بخوان. وچون تکرار کرد گفت تو را به امیه قسم تکرار کن او نیز تکرار کرد...

سپس ولید به ترانه خوان گفت دراز بکش, وهیچ عضوی بر بدنش نماند که بر او بوسه نزده باشد تا رسید به عورتش که مرد آن را میان دو رانش مخفی کرد, لیکن ولید به او گفت بخدا قسم مگر آنکه بر او بوسه زنم, وآنقدر اصرار کرد تا اینکه بر آن بوسه زد, وبه او هزار دینار بخشید وبر قاطری سوار کرد وگفت: از فرش ملکی من رد شو ففعل. 

و وضع حوضا فی بستان وملأه خمر, فکان یسبح فیه مع الفواحش ویشرب منه حتى یبین فیه النقص ونزل یومأ على ابنته وقال من راقب الناس مات

وهمچنین مسعودی در مورد ولید گفت: روزی این آیه قرآن را شنید که خداوند فرمود:

وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنیدٍ15مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقی‏ مِنْ ماءٍ صَدیدٍ 16

(وآنها (از خدا) تقاضاى فتح وپیروزى (بر کفار) کردند, و (سرانجام) هرگردنکش منحرفى نومید ونابود شد! * به دنبال او جهنم خواهد بود, واز آب بدبوى متعفنى نوشانده میشود).

چون این آیات به گوش او رسید دستور داد برایش مصحف را بیاورند, آن را محل تیر قرار داد ,ودرحالی که به آن تیر اندازی می کرد واین اشعار را سرود:

أتوعد کل جبار عنید                 فها أنا جبار عنید

إذا ما جئت ربک یوم حشر          فقل یا ربی خرقنی الولید

آیا هر گردنکش منحرفی را وعده دهی*پس من همان گردنکش منحرفم*چون به روز قیامت به پیش پرودگارت شدی*گوی که ولید مرا پاره پاره کرد

ذکر این وقایع بسیار شرم آور است, واین تنها گوشه ای از اعمال ننگین آنها است. کشتن فرزندان پیامبر و راندن آنها به دورترین نقطه کشور, در صدر برنامه های ننگین این ستمگران بوده است, امروزه شاهد پراکندگی فرزندان پیامبر در کشورهای ایران, افغانستان, هندوستان و سرزمین های دور به سرزمین جدشان پیامبر اسلام , هستیم. این دلیل محکمی بر انحراف مخالفین اهل بیت از دین اسلام واسلام و تیزی است همچنین دلیل

محکمی برکینه توزی آنها به پیامبر اسلام است.این ظلم وفساد تا به امروز ادامه دارد, ثروت هایمان در دست ستمگرانی که گسترش فساد در اولویت کار آنهاست ومال را خرج بندگانی که آنها را به جای خدا می پرستند, می کنند. زندان هایشان در تاریخ شبیه ندارد, انواع شکنجه ها را به کار می برند ولشکریان شان تا بُن ودندان مسلح اما نه برای دفاع از کشور اسلامی بلکه برای از بین بردن ملت های اسلامی است وهر بانگی که کلمة لا اله إلا الله را فریاد زند وهرکس دعوت به اسلام وآنچه راکه خدا نازل فرموده, کند. 

هرکس چنین کند سرنوشتش دهلیزهای تنگ و تاریک و سرانجام مرگ خواهد بود نمی دانیم چه وقت این سرگردانی وگمراهی پایان می پذیرد وچه وقت اسلام بازخواهد گشت تا بر مسلمین حکومت کند چون زمان پیامبر ص, وعدل وداد در سرزمین مسلمین گسترش یابد تا جهان را فراگیرد.

سرگردانی امت اسلام

پس از رحلت پیامبر خدا محمد بن عبدالله ص امت اسلام دچار سرگردانی شدند

از هنگامی که ابوبکر و دیگر یاران منافقش خلافت و جانشینی رسول خدا ص را غصب کردند و اکثریت صحابه از یاری وصی و جانشین رسول خدا ص،برگزیده خدا پس از پیامبر حضرت علی ع، روی برتافتند.

وصی که خلافتش را رسول خدا به امر پروردگار در محلی به نام غدیرخم،هنگام بازگشت از حجت الوداع،برای عموم اعلام کرد

آن گروه حق مسلم حضرت علی بن ابی طالب ع به طور خاص و حق مسلمین و تمام بشریت،تمام کسانیکه پیام لا اله الا الله محمد رسول الله به گوش آنها رسد،به طور عام پایمال کردند،

گستاخی از این هم بالاتر بود

عمربن خطاب به همراه دیگر منافقان زمان با بی پروایی هرچه تمام در منزل حضرت زهرا س را به آتش کشیدند.

فاطمه س آن یگانه دخت پیامبر اسلام ،در حالی که قرآن بر دوستی با او و همچنین امام حسن و امام حسین و امام علی ع تاکید فراوان دارد،در کلام خداوند آمده است:

 قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ 23

(بگو : من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم-اهل بیتم)

چون عمر با این عمل نتوانست حضرت علی ع را از منزل خارج کند و برای ابوبکر بیعت زور بگیرد به خانه دُخت نبی اسلام حضرت زهرا س هجوم برد و پهلویش را بین در و دیوار شکست،جنینش سقط شد و میخ در سینه مبارکش فرو رفت

پیامبر اسلام ص در مورد فاطمه س فرموده بود که :

(او (حضرت فاطمه) مادر پدرش است وپاره تن من است, رضایش, رضای خداست وخشمش, خشم اوست, او سرور زنان عالم است از ابتدا تا انتها است).

عاقبت مسلمانان قدم در مسیر یهودیت نهادند و ردِ آنها را دنبال کردند, و سرگردان شدند. 

رسول خدا می فرمود:

(والذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم حذوا النعل بالنعل والقذة حتى لا تخطئن طریقهم ولا یخطئکم سنة بنی إسرائیل).

(قسم به کسی که جانم در دست اوست روزگاری خواهد رسید که سنتهایتان مو به مو مانند بنی اسرائیل است نه شما از آنها جدا می شوید ونه آنها از شما تخلی می کنند).