یمانی

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

امام محمد باقر ع که فرمودند:

... و در پرچـمها پرچـمى هدایت کننده تر از پرچم یمانى نیست و آن پرچم هدایت است .
چون که شما را به صاحبتان دعوت می کند ،
و اگر یمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام
مى شود .
و اگر یمانى خروج کرد , بپا خیز بسوی او .
که همانا پرچمش پرچم هدایت است .
و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچى کنند ،
و اگر کسى این کار را انجام دهد از اهل جهنم
مى باشد .
"زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست
مى کند" .


منابع: الغیبة - محمد بن ابراهیم النعمانی ص 264
بحار الأنوار ج 52 ص 232

پیوندها

چهل سال سرگردانی

از آنچه بدان اشاره کردیم پی می بریم, دلهای بنی اسرائیل, منظور کسانی که همراه حضرت موسی خارج شدند انحطاط های اخلاقی بسیاری پیدا کرده اند. 

"سرگردانی کیفری بود" که خداوند بخاطر سرپیچی آنها از امر ورود به سرزمین مقدس گرفتارشان کرد،

و این سرگردانی امری ضروری برای پاکسازی دلهایشان وبازگشت به اصل توحید ونیکی…

چهل سال سرگردانی نسل جدید از فرزندان و نوادگان آنان (که با حضرت موسی خارج شدند) در صحرا پرورش یافت, آنها هیچ جا و مکانی برای استقرار و یا زرق وبرقی از دنیا که به آن دل ببندند نداشتند از سویی تحت سلطه هیچ ستمگری واقع نشدند, تا بذر رعب و وحشت در دلهایشان بکارد ومدام آنها را عذاب و رنج دهد, آنها در کمال آزادی پرورش یافته اند. شاید معجزاتی که در دوران سرگردانی به عین می دیدند نقش موثری در تربیت روحی واعتقادیشان داشته است. در دوران سرگردانی نسلی پرورش یافت مؤمن, نیرومند و دلیر, مهیا برای بر دوش کشیدن رسالت الهی و گسترش آن بود, آماده برای نبرد با ستمگران وجهاد در راه خدا, سرانجام وارد سرزمین مقدس شدند.این به روشنی اهتمام خداوند به آنها وعلت مبعوث نمودن پیامبری عظیم از میان الواالعزم حضرت موسی .علی رغم وجود افراد فاسد بسیاری از آنهایی که همراه حضرت موسی خارج شدند ولیاقت بر دوش کشیدن رسالت الهی را ندارند, را معلوم می کند. تمام آنان که به همراه حضرت موسی خارج شدند در دروران سرگردانی فوت شدند, و "تنها بازماندگان آنها کالب و یوشع علیهماالسلام" بودند, ماندن تا حضرت یوشع فرزندان ونوادگان آنها را به سمت سرزمین مقدس وپیروزی بر استبداد گران, هدایت کند.

 پیامد سرگردانی بنی اسرائیل, تحولی اصلاحی همراه با کیفر بود, هدف نهایی اصلاح نفوس ودرون بنی اسرائیل بر رویگردانی از ظلم وفساد, وعدم اطاعت از سردم داران زور وعصیانگر بود, پس از آنکه تسلیم محض خواسته های آنها شدند وهیچ نهضتی برای تغییر وضع بدِ موجود در مصر به راه نیفتاد. 

محل سرگردانی بعلت دور افتاده بودنش اثر بزرگی دارد, آنجا محلی برای پناه آوردن انسان به خداست, بر او توکل می کند وبه ولایتش تحصن می جویند, ذکر خدا برای حضرت موسی اثر بزرگی در اصلاح بنی اسرائیل داشته است وآنها را آماده بر دوش کشیدن رسالة الهی کرد, این شخصیت الهی که خداوند او را برای یاری دینش انتخاب کرده همانگونه در قرآن آمده, یکه و تنها در راه خدا جهاد کرد هنگامی که وارد کاخ فرعون شد و ستمدیدگان را یاری نمود و رو در روی متکبران ایستاد, زمانی که هنوز از قدرت برخوردار نبود یکی از ستمگران را به هلاکت رسانید,خداوند در قرآن در این باره فرمود:

وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿۱۵﴾

(وموسی بی خبراهل مصر بشهر درآمد آنجا دید که دو مرد باهم بقتال مشغولند این یک از شیعیان وی بود وآن یک از دشمنان بود آن شخص شیعه از موسی دادخواهی ویاری برعلی آندشمن خواست موسی مشتی برآندشمن زد بدان ضربت مرگش فرا رسید وموسی گفت اینکار از فریب و وسوسه شیطان بود که دشمن شدید شیطان وگمراه ساختن آدمیان آشکار است).


اما اینکه گفته این فعلی از افعال شیطان شاید منظور عملی است که به خاطر آن قتل انجام گرفت و شاید منظورش شخص مقتول است, وخدشه دار کردن فطرت خیر و توحید جوی انسان عملی است از اعمال شیطان است... پس از این اتفاق حضرت موسی ع از مصر خارج شد او نگران دین خدا, درانتظار رحمتش وبا خدا عهد بسته بود که هرگز هیچ استبدادگری حتی با سکوت بر ستمگریش یاری نکند. پس به سوی خدا هجرت فرمود ودنیای مادی خسیس و پر زرق وبرق کاخهای فرعود مصر را وا گذاشته به رضای خدا دلبست, خداوند شرایط ملحق شدن را به پیامبری عظیم آن هم حضرت شعیب را برایش فراهم کرد وبا یکی از دخترانش ازدواج کرد, ده سال در نزد او رعیتی کرد, شاید این یکی از خواسته های خدا برای او بود, سپس خواست تا او را به نزد قوم خویش در مصر بازگرداند تا آنها را از تاریکی به سوی نور هدایت کند واز بردگی به آزادی رهنمون سازد, از آنها نسلی تربیت کرد صالح وخداجو آماده برای بر دوش کشیدن رسالت الهی است همانگونه که قبلا ذکر کردیم.

اگر فرمان و رحمت و فضل خدا نبود او هرگز نمی توانست نسلی صالح از پدرانی عبید و نافرمان تربیت کند.

عوامل نافرمانی بنی اسرائیل

شاید مهمترین عوامل نافرمانی آنها :


١. ضعف در باور و ایمان به پیامبری حضرت موسی ع.به عنوان یک فرمانده به او نگاه می کردند تا یک پیامبر عظیم الشأن،حتی برخی از فرمان

او نیز سرپیچی کردند.

٢. سستی در تقوی و ترس از خدا که منجر به سرپیچی و ارتکاب گناه بدون مهابا شد.

٣. ضعف نفس و ترس از استبداد گران و تسلیم و خضوع در برابر آنها ،خو گرفتن به مظلومیت و سرانجام ترک جهاد در راه خدا.

٤. توجه به زندگی دنیوی بیش از دنیای اخروی که منجر به رخنه کردن دوستی دنیا در دلهایشان شده و تمسک بیش از اندازه به دنیا همانند بعضی از مسلمانان در این زمان.

٥. همه گیر شدن خودپسندی در میان آنها به صورتی که بعضی از آنها خود را برتر از موسی و هارون علیهما السلام می دیدند و هرگز زیر بار فرماندهیشان نمی رفتند.


آیاتی از قرآن کریم  یاد آور می شویم که حب نفس و کبر ورزی از جمله آفات اخلاقی است که بسیاری از انسان ها را هلاک وبه پرتگاه جهنم سوق می دهد کِبرورزی در بسیاری عامل اصلی رویگردانی مردم از اطاعت وتأیید پیامبران شد و منجر به ایجاد احساس برتری بر پیامبران و اوصیای خدایند که آنها ثروتمند تر ،عالم تر ،توانمندتر و سران قومند (واز لحاظ جایگاه دنیوی از پیامبران واوصیاء در مقام ودرجة بالاتر هستند) خداوند فرمود:

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ ﴿۳۴﴾

(و[ما] در هیچ شهرى هشداردهند هاى نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آنها

گفتند: (ما به آنچه شما بدان فرستاده شد هاید کافریم).

خود را از هر پیامبر و وصی وهر رهبری که از طرف خدا برای امور دین ودنیا

برگزیده شود, بالاتر می دانند وبه آنچه که خدا به آنها عطا فرموده رشک می

ورزند.

خداوند در این باره فرمود:

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا ﴿۵۴﴾

فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَکَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا ﴿۵۵﴾

(آیا حسد می ورزند با مردم چون آنها را خدا بفضل خود برخوردار نمود که البته ما بر آل ابراهیم کتاب وحکمت فرستادیم وبه آنها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم * آنگه برخی کسان بدو گرویدند وبرخی کسان راهزن دین ومانع ایمان با او شدند وآتش افروخته دوزخ کیفر کفر برای آنان بس است).




سرگردانی بنی اسرائیل

خداوند در قرآن کریم می فرمایند:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (23)

إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ (24)

 فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلالٍ (25)

وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى‏ وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ (26)

وَ قالَ مُوسى‏ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ (27)

(وبه یقین, موسى را با آیات خود وحجّتى آشکار فرستادیم, به سوى فرعون و هامان وقارون [امّا آنان ] گفتند:

(افسونگرى شیّاد است * پس وقتى حقیقت را از جانب ما براى آنان آورد, گفتند: (پسران کسانى را که با او ایمان آورده اند بکشید و زنانشان را زنده بگذارید) و[لى ] نیرنگ کافران جز در گمراهى نیست *

وفرعون گفت: (مرا بگذارید موسى را بکشم تا پروردگارش را بخواند. من مى ترسم آیین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد کند *

وموسى گفت: (من از هر متکبرى که به روز حساب عقیده ندارد, به پروردگار خود وپروردگار شما پناه برد ه ام).

بعد از این چاره ای جز هجرت به زمین پهناور خدا نبود, حضرت موسی به اتفاق بنی اسرائیل هجرت خود را برای خدا آغاز کردند واز مصر خارج شدند به دنبال آنها فرعون وسربازانش حرکت کردند او نمی توانست آن گروه ضعیف ومستضعف، آزاد و بیرون از یوغ و تاریکی که برایشان فراهم کرده بود، ببیند.آن لحظه ،زمان امتحان بزرگ الهی بود رود نیل راه بر بنی اسرائیل بسته بود واز قفاسیاهی لشکریان فرعون نمایان شد, آنها از یاد برده بودند که رهبرشان پیامبر بزرگواری است ومبعوث خداوند سبحان است, از روی ترس می گفتند آیا فریادرسی هست که به فریادمان برسد آنگاه حضرت موسی به آنها گوشزد کرد که به سوی خدا هجرت می کنید وفرمود:

قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ (62)

(گفت هرگز (مترسید) که خدا با من است ومرا راهنمایی خواهد کرد).

در آن هنگام خداوند به او وحی فرمود که عصایت را بر آب بزن آنگاه آب به دو نیم شد "آب دریا هرگز سد راه این بنده مخلص خدا" کسی که تمام تو کل او بر خداست نخواهد شد. آب دریا هرگز سد راه این موج عظیم از ایمان نخواهد شد.

 آب دریا هرگز سد راه حضرت موسی نمی شود زیرا او یک انسان است و هرآنچه در زمین در خدمت انسان است او توانمندتری مخلوقات در معرفت

وشناخت خداوند است, اما اگر به اطاعت از شیطان درآمد نادانتر وسخت از سنگ می شود, چه بسا از دل سنگ های سخت که از ترس خدا خشوع کرده اند چشمه های روان جاری می شود. این آخرین معجزه ونشانه ای بود که فرعون وسربازانش از حضرت موسی می دید, دلهایشان از سنگ هم سخت تر است لحظه ای درنگ نکردند تا در این امر اندیشه کنند میان دو کوه از آب با دلهایی سرشار از تکبر وعناد به تعقیب حضرت موسی و پیروانش ادامه دادند و در همان جان شکاف آب بسته شد وهمگی آنها غرق شدند, در حالی که بنی اسرائیل از میان آب گذشتند و سالم به آن سوی رود قدم گذاشتند در آن سوی آب خود را در میان صحرای بی آب وعلفی دیدند که با دره حاصلخیز نیل جایگاه قبلیشان

 بسیار تفاوت داشت لیکن حضرت موسی همراه با بشارت وفرمان الهی به نزد آنها آمد و خواست که وارد سرزمین مقدس شوند و وعده پیروزی خدا را به آنها نوید داد بعد از این همه آیات معجزات و نشانه هایی که در مصر مشاهده کردند وشکافته شدن آب دریاو غرق شدن فرعون و سربازانش در آب نیل که به عینه آن را مشاهده کردند،انتظار می رفت که بنی اسرائیل ذره ای در طاعت از فرمان تردید ویا سرپیچی نکنند و به پیروزی که به آنها بشارت داده شده بود کاملاً یقین پیدا کنند. 

اما حقیقت چیز دیگری بود آنها نافرمانی و سرپیچی کردند واز ورود به سرزمین مقدس خودداری کردند.

...

سرگردانی بنی اسرائیل

بنی اسرائیل پیش از آنکه در بیابان سرگردان شوند در مصر زندگی می کردند

واولین کسی که در مصر از بنی اسرائیل ساکن شد حضرت یوسف پسر یعقوب

علیهما السلام بود, پس از آنکه برخلاف میلش به فرمان یکی از فراعنه مصر وزیر

خزانه داری (بیت المال) شد از پدر وبرادرانش خواست تا به مصر نقل مکان

کنند از آن زمان به بعد اسرائیل یا بهتر بگویم پیامبر خدا حضرت یعقوب بن

اسحاق بن ابراهیم زندگی بادیه نشین که به چوپانی و رعیتی چهارپایان

مشغول بودن رها کرد وبه مصر وزندگی شهر نشینی نقل مکان کرد.

 از آن زمان به بعد نوادگان پیامبر خدا حضرت یعقوب در مصر ماندند ومردم 

را به توحید وآیین حق پرستی و رویگردانی از پرستش بت ها وخدا انگاری

فرعون دعوت کردند, شاید این دعوت گاهی به صورت علنی و گاهی پنهانی

بود سرانجام روز به روز بر تعداد بنی اسرائیل در مصر افزوده شد وچنین احساس

شد که دعوت به حق پرستی رفته رفته منافع حکومت ستم و زور فراعنه را به خطر

انداخت و فکر از دست دادن مُلک و سطلنت و افتادن آن به دست پیامبران عظیم

الشأن بنی اسرائیل در دل آنها تخم رعب وحشت کاشت, آنها اذیت وآزار بنی

اسرائیل را به هر شکل ممکن آغاز کردند, دستگیری, قتل, اذیت وآزار, توانایی

شان را از بین بردند, فرزندانشان را به خاک وخون کشیدن واز انجام عبادات

وشعائر الهی ممانعت کردند به هر وسیله ای که بود سعی بر از بین بردن تعالیم

آئین توحید وناگزیر کردن مصریان وبنی اسرائیل بر شرک و کفر به خداوند

وآئینش واطاعت از فرعون وآنچه که بدان امر می نمود از پرستش مجسمه ها,

عکس ها و کشتار مؤمنان, اگر باور انتظار که پیامبران نوید آن را در دل بنی

اسرائیل کاشته بودن که خلیفه منتظر خواهد آمد وبر فرعون وهامان و سربازانش

چیره می شود, در میان بنی اسرائیل نبود هیچ فرد مؤمنی باقی نمی ماند, اما

متأسفانه پشتیبانی آنها از این منجی تنها در حد گرد آمدن گروهی مستضعف به

دور فرمانده ای که از او انتظار نجات از دست طاغوت داشتند بود غافل از اینکه

این منجی یک پیامبر عظیم الشأنی است که فرستاده شد تا آنها را بار دیگر تزکیه

ونفس هایشان را تطهیر کند ودین توحید و یگانه پرستی وتعالیم آن را بار دیگر بگستراند.

سرانجام حضرت موسی همراه با آیات ونشانه های روشن فرستاده شد

اما فرعون وهامان و سربازان توانمندشان از بنی اسرائیل همانند قارون کبر ورزیدن وبرکوردلیشان واذیت وآزار پیروان حضرت موسی ادامه دادند.

...

سرگردانی بنی اسرائیل

چهل سال بنی اسرائیل در صحرای سینا گم و سرگشته شدند, پس از آنکه از

مصر به همراه حضرت موسی وهارون علیهما السلام خارج شدند واین نتیجه

سرپیچی آنها از حضرت موسی و فرمان الهی در ورود به زمین مقدس

(فلسطین) بوده است تا از تباهی وفسادی که از سلطة فرعون وحامیانش در مصر

در وجودشان رخنه کرده بود راهی یابند,

داستان سرگردانی به این صورت در قرآن کریم آمده است:

وَ إِذْ قالَ مُوسی‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ20

یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‏ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ21

قالُوا یا مُوسی‏ إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ22

قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ23

قالُوا یا مُوسی‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ24

قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی‏ وَ أَخی‏ فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ25

قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقینَ26

(و [یاد کن ] زمانى را که موسى به قوم خود گفت: (اى قوم من, نعمت خدا را بر

خود یاد کنید, آنگاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد, وشما را پادشاهانى

ساخت, وآنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود, به شما داد * 

اى قوم من به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید, وبه عقب

بازنگردید که زیانکار خواهید شد * 

گفتند: (اى موسى, در آنجا مردمى زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نمی شویم. پس اگر از آنجا بیرون

بروند ما وارد خواهیم شد * 

دو مرد از [زمره ] کسانى که [از خدا] مى ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود, گفتند:  

(از آن دروازه بر ایشان [بتازید و] وارد شوید, که اگر از آن درآمدید قطعﺎً پیروز خواهید شد, واگر مؤمنید, به خدا

توکل کنید * 

گفتند: (اى موسى, تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهیم. تو وپروردگارت بروید وجنگ کنید که ما همین جا مى نشینیم *

 موسى گفت: (پروردگارا! من جز اختیار شخص خود وبرادرم را ندارم, پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایى بینداز*

خدا به موس ى فرمود: ([ورود به] آن [سرزمین ] چهل سال بر ایشان حرام شد, [که ] در بیابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور).


گذشتگان در مواجهه با فرستادگان الهی

قرآن همچو شب و روز در جریان است و آیاتش برای هر زمان جاری ست و ما باید رسول زمان  را بشناسیم تا از فرستاده اش پیروی کنیم.

و خداوند در آیاتش فرمود:

وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ28

وَ یَقُولُونَ مَتی‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ29

قُلْ لَکُمْ میعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ30


وما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت

دهى و(از عذاب او) بترسانى, ولى بیشتر مردم نمىدانند! 

مى گویند: (اگر راست مى گویید, این وعده (رستاخیز) کى خواهد بود?!) 

بگو: (وعده شما روزى خواهد بود که نه ساعتى از آن تأخیر مى کنید ونه (بر آن) پیشى خواهید

گرفت)

***************************************************

وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً

27یا وَیْلَتی‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً28

لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً29


(و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان

مى گزد ومى گوید: (اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم * اى واى بر

من, کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم * او مرا از

یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود) و

شیطان همیشه خوارکنند انسان بوده است).

************************************************

پیامبر اسلام فرمود:

(والذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة

حتی لاتخطئون طریقهم ولا یخطئکم سنة بنی اسرائیل).

(قسم به پروردگاری که جانم در دست اوست, دنبال روی سنت هایی خواهی

بود که قدم به قدم وبدون هیچ انحرافی از سنت های بنی اسرائیل تبعیت می کند,

نه شما از راه آنها جدا می شوید ونه آنها از شما).

---------------------------------------------------------

داستان گذشتگان داستان ملتی است که سرگردان شده واز این سرگردانی نجات یافته

و دیگر ملتی که سرگردان شده وهمچنان رهایی نیافته است.

قانون شناخت حجت

در مباحثی که گذشت ، دریافتیم که حجت های الهی در هر زمان با سه قانونِ

1- وصیت (وصیتِ حجت های پیشین)

2- علم (علمِ لدنی و برگرفته از وحی)

3- پرچم (و مسیر منتهی به مالک اصلی-البیعة لله-)

شناخته میشوند.

********************

و طبق سنت الهی همانطور که اهل بیت ع طبق نص الهی که توسط رسول الله ص بیان و توسط امیرالمومنین ع نگاشته شده،احتجاج کردن و امامت خود را اثبات نمودند، یمانی نیز باید با نص الهی در بین مردم احتجاج کند تا بتواند حقانیت خود را اثبات و مردم را برای دعوت به امام محمدبن الحسن العسگری ع راهبر باشد


و شیعیان نیز در اثبات عقیده باید از ثقلین پیروی کنند تا بتوانند حجت و فرستاده الهی را بشناسند.

و تابع بی قید و شرط یمانی آل محمد ص باشند تا از این امتحان عظیم الهی در آخرالزمان سربلند و پیروز خارج شوند.

چون یمانی تنها صراط مستقیم به سوی امام محمدبن الحسن ع می باشد.


و زمینه ظهور حضرت محمدبن الحسن ع را با فرمانبرداری از یمانی آل محمد ص فراهم کنند. و جهت برقراری حکومت عدل الهی و برافراشته شدن پرچم البیعة لله در سراسر جهان از جان و مال خود مایه گذاشته و تابع امر -فرمانده لشگر امام محمدبن الحسن ع- "یمانی" باشند.

********************************************
در ادامه کلام و روایات آل الله را بررسی خواهیم کرد تا امر برایمان واضح و روشن شود.

با ما همراه باشید ...

دو یمانی در روایات

یمانی از شرق (کوفه) خارج می شود یا یمن؟


در روایات اهل بیت ع دو یمانی ذکر شده است:


- یمانی که از فرزندان زید است و از یمن خروج می کند

- و یمانی که از فرزندان امام حسین (ع) می باشد و از شرق (کوفه) خروج می کند


از آنجا که یمانی که فرزند زید و از یمن خروج می کند معصوم نیست پس قعطا همان یمانی موعود نیست و از این حیث خروج از یمن منتفی می شود اما با احادیث زیر اثبات می شود که یمانی موعود که اطاعتش واجب است از شرق (کوفه) خروج می کند : 


از محمد باقر (ع) فرمود: 

(.....در کوفه مردی می آید از فرزندان حسین علیه السلام که به پدرش دعوت می کند، سپس سفیانی لشکرش را ارسال می کند).

فی بعض ما ورد فی السفیانی فی سنة الظهور / مرکز المصطفى / عن کتاب الفتن لابی نعیم / ج1 ص28.


از رسول خدا (ص):

(... و از این – امام علی (ع) – جوانی خارج می شود که زمین را پر از عدل و داد می کند پس اگر آن جوان یمنی را دیدید به سوی او بروید پس او از مشرق می آید و او صاحب پرچم امام مهدی (ع) می باشد)

المهدی المنتظر الموعود/ ب4: 107.


از خلاد گوید:

مردى به حضرت صادق (ع) عرض کرد:

وقتی که سفیانى خارج شود حال ما چگونه خواهد بود؟

فرمود: چون او بیرون آید پس به سوى ما روى آورید.

الأمالی للطوسی ص: ۶۸۰ – الغیبه للطوسی ص: ۶۹ – بحار الأنورا ج ۵۲ ص ۲۴۹


و همه می دانند که سفیانی یکی از علامات قبل از ظهور امام مهدی (ع) است، بنابراین به طرف چه کسی بیاییم، و به چه کسی پناه ببریم، و زیر کدام پرچم قرار گیریم؟


از سدیر گوید:

امام جعفر صادق (ع) فرمود:

ای سدیر مادامی که شب و روز ساکن است، و شب و روزی در جریان است، تو هم ساکن باش، وقتى که شنیدى سفیانى خروج کرده بیا به طرف ما ولو پیاده باشى.

الکافی ص:۲۶۴ ج :۸ حدیث القباب ص: ۲۳۱


ثوبان می گوید :

موقعی که دیدید بیرق های سیاه از طرف خراسان بیرون آمدند خود را به آن ها برسانید ولو اینکه با دست و سینه از روی برف بروید چونکه مهدی خلیفه خدا در میان آن هاست.

(کتاب الفتن ، ج1 ، ص311)


عمار یاسر می گوید :

موقعی که سفیانی به کوفه رسید و یاران آل محمد (ص) را کشت مهدی (ع) خروج می کند و شعیب بن صالح در زیر پرچم او خواهد بود.

(الفتن ، ج1 ، ص314)


جابر از امام محمد باقر (ع) روایت کرده که فرمودند :

گروهی با بیرق های سیاهی از خراسان خروج می کنند و وارد کوفه می شوند ، وقتی که مهدی (ع) خروج کرد برای بیعت نزد او خواهند شتافت.

 (الفتن ، ج1 ، ص314)


که طبق احادیث فوق نیز ثابت می شود که یمانی که با سفیانی خواهد جنگید از کوفه خارج می شود

و به جنگ سفیانی (که از علائم قبل از ظهور امام دوازدهم می باشد) می رود.


مدعی یمانی

با بررسی آیات و روایات واضح شد که یمانی منصوص العصمه است.

و باید "فرستاده ای از جانب امام مهدی محمدبن الحسن ع" باشد (... چون که شما را به صاحبتان دعوت می کند...)
 
و یک فرستاده الهی (فرستاده امام مهدی ع فرستاده ای الهی است) جهت اثبات ادعای خود باید دارای سه نشانه باشد :

1- وصیت (نص الهی)
2- علم (علم الهی)
3- پرچم البیعة لله (حکومت برای خداست)

باما همراه باشید...

واژه یمانی

 طبق روایات قبل از ظهور امام مهدی ع یمانی به عنوان زمینه سازی وجود دارد. 

در وجه تسمیه یمانی علت هایی وجود دارد: 

اینکه از یمین(دست راست) می باشد که این فرد دست راست و وزیر امام مهدی ع می باشد

و اینکه دست راست نشانه قدرت است واین فرد نیرومند و قدرتمند می باشد. 


اینکه از یُمن وبرکت می آید که وجود این فرد مایه یمن وبرکت برای آل محمدع است. 

اینکه از یَمن می آید واصل وریشه این فرد به سرزمین یمن باز می گردد. 

منظور یمن زمان رسول الله بود که بزرگ تر از الان بوده است وشامل تهامه می شده است که مکه درون تهامه بوده است. 

به عبارت دیگر مکه از تهامه بود وتهامه نیز جزو یمن.(این یک بحث جغرافیایی است)

احادیثی وجود دارد که به یمانی بودن حتی ایمان وحکمت و...اشاره می کند که اشاره دارد که اصل ایمان وحمت از یمن است.


در کتاب اعانة الطالبین بکری دمیاطی ج2 صفحه 342 آمده :

یمن نامی است که به سرزمین کم ارتفاع از سطح دریا اطلاق می شود و در مقابل آن نجد به معنی سرزمینی مرتفع است و یمن اقلیمی است معروف مشتمل بر نجد و تهامه (و در کتاب کشف القناع آمده : مکه از تهامه است . و تهامه از نام تهمه با تاء و هاء مفتوح تَهَ به معنی شدت گرما و رکود باد است گرفته شده.

(شاف الفتاح جموتی-ج 3-ص 154 )

****************************************

پس مکه از تهامه و تهامه از یمن است . به همین خاطر است که در کتاب اهل تسنن آمده:

و شهادت می دهیم که سید ما محمد (ص) بنده و فرستاده خدا مبعوث از تهامه پیامبری که ابر برای او سایبان شد و الخ ..

(جواهر العقول منهاجی سیوطی-ج 1-ص 260 )

****************************************

و علامه مجلسی در بحار از جزری نقل می کند که :

جزری می گوید :

در حدیث ایمان یمان و حکمت یمانی است رسول خدا ص به این خاطر این را فرمودند چون ایمان از مکه آغاز شد و مکه از تهامه است و تهامه جزئی از سرزمین یمن است و به همین خاطر از کعبه به عنوان کعبه یمانیه یاد می شود.

(بحارالانوار-ج 22-ص 137، بحارالانوار- ج 5-ص 310)

****************************************

و از رسول خدا (ص) منقول است که فرمودند : 

بهترین مردان اهالی یمن و ایمان یمانی و من نیز یمانی هستم.

اصول سته عشر-ص81،بحارالانوار-ج 57-ص 232)

****************************************

و در کتاب فتن نعیم بن حماد مروزی از شریع بن عبید از کعب نقل شده که گفته :

مهدی کسی نیست جز از قریش و خلافت فقط در آنهاست و باید اصل و نسب او از یمن باشد.

(کتاب الفتن لنعیم بن حماد المروزی-ص 231.)

****************************************

سید بن طاوس در ملاحم نقل می کند :

امیر سپاه غضب کسی از این و آن نیست جز آنکه آنها صدایی می شنوند که هیچ انسان و جنی آنرا نگفته که می گوید : با فلان کس بیعت کنید و آنرا با اسم می خواند و او کسی نیست جز خلیفه یمانی است .

(ملاحم و الفتن-ص 80 )

****************************************

رسول خدا(ص) فرمود :

همانا ایمان در مکّه ظهور کرد و مکّه در تهامه و تهامه در سرزمین یمن است و به همین سبب کعبه را "کعبهء یمانیه" می گویند. 

(بحار الأنوار-ج22-ص137)