یمانی

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

امام محمد باقر ع که فرمودند:

... و در پرچـمها پرچـمى هدایت کننده تر از پرچم یمانى نیست و آن پرچم هدایت است .
چون که شما را به صاحبتان دعوت می کند ،
و اگر یمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام
مى شود .
و اگر یمانى خروج کرد , بپا خیز بسوی او .
که همانا پرچمش پرچم هدایت است .
و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچى کنند ،
و اگر کسى این کار را انجام دهد از اهل جهنم
مى باشد .
"زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست
مى کند" .


منابع: الغیبة - محمد بن ابراهیم النعمانی ص 264
بحار الأنوار ج 52 ص 232

پیوندها

۲۶ مطلب در ژوئن ۲۰۱۶ ثبت شده است

سرگردانی امت<ادامه>

طاغوت آنها را به جنگ با ملتهای اسلامی دعوت می کند, از ترس مجبور به همکاری می شوند وبه جنگ اولیای خدا می روند و وحرمت مؤمنان را پایمان می کنند, پس چه حالی بدتر از این حال وچه کفری بالاتر از این که به یاری دشمنان خدا برخواسته اند, 

خداوند می فرمایند:

الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً76

(کسانى که ایمان دارند, در راه خدا پیکار م ىکنند, وآنها که کافرند, در راه طاغوت (بت وافراد طغیانگر). پس شما با یاران شیطان, پیکار کنید! (واز آنها نهراسید) زیرا که نقشه شیطان, (همانند قدرتش) ضعیف است).


ترس از کشته شدن به دست طاغوت را بهانه می کند این عذر بدتر از گناه است وقابل قبول نیست, اگر چاره ای جز بردوش گرفت سلاح نباشد باید آن را به روی طاغوت نشانه گرفت نه برای یاریش, 

خداوند می فرمود:

إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً97

(کسانى که فرشتگان (قبض ارواح), روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند, به آنها گفتند: (شما در چه حالى بودید? (وچرا با اینکه مسلمان بودید, در صف کفار جاى داشتید?) گفتند: (ما در سرزمین خود, تحت فشار ومستضعف بودیم) آنها ( فرشتگان) گفتند: (مگر سرزمین خدا, پهناور نبود که مهاجرت کنید?) آنها (عذرى نداشتند) وجایگاهشان دوزخ است, وسرانجام بدى دارند).


همچنین می فرمود:

قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی‏ بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمینَ32وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی‏ أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ33

((اما) مستکبران به مستضعفان پاسخ مى دهند: (آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (وآن را بخوبى دریافتید)?! بلکه شما خود مجرم بودید!) * ومستضعفان به مستکبران مى گویند: (وسوسه هاى فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهى ما شد), هنگامى که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم وهمتایانى براى او قرار دهیم!) وآنان هنگامى که عذاب (الهى) را مى بینند پشیمانى خود را پنهان مى کنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! وما غل وزنجیرها در گردن کافران مى نهیم, آیا جز آنچه عمل میکردند به آنها جزا داده مى شود?).

ترک جهاد و ترک امر به معروف ونهی از منکر همانند یاری وهمکاری طاغوت حرام است, عزلت جستن از مسلمانان تکلیف را ساقط نمی کند, مسلمان نیست کسی که به امور مسلمین اهتمام نورزد, گرچه فقیه عالم باشد یا ادعای نیابت امام زمان ع کند. پسندیده است که فرد مسلمان به قلب خویش رجوع کند ودر آن نگاهی بیفکند, ازچه سرشار است, ترس از خدا یا ترس از طاغوت, چون این دو در یک مکان جمع نمی شوند, ترس از خدا, طاغوت را در چشم مسلمان خوار وحقیر می کند, کوچک وکوچکتر حتی از یک حشره هم کوچکتر می کند, وهیچ گونه تأثیری بر او وتصمیم هایش ندارد, مگر هنگامی که تقیة واجب پیش آید, که خداوند می فرمود:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ قیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی‏ أَجَلٍ قَریبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلاً77

(آیا ندیدى کسانى را که (در مکه) به آنها گفته شد: (فعلا) دست از جهاد بدارید! ونماز را برپا کنید! وزکات بپردازید) (اما آنها از این دستور, ناراحت بودند), ولى هنگامى که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد, جمعى از آنان, از مردم مى ترسیدند, همان گونه که از خدا مى ترسند, بلکه بیشتر! وگفتند: (پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى?! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکى تاخیر نینداختى?) به آنها بگو: (سرمایه زندگى دنیا, ناچیز است! و سراى آخرت, براى کسى که پرهیزگار باشد, بهتر است! وبه اندازه رشته شکاف هسته خرمایى, به شما ستم نخواهد شد)


سرگردانی امت<ادامه>

ما کاملا ایمان داریم که او بازخواهد گشت زیرا این وعده رسول خدا است, او خبر داد که اسلام واقعی در آخر الزمان تر و تازه به دست فرزند موعودم مهدی باز خواهد گشت. وظهور آن مصلح بزرگ محقق نمی شود مگر موانع غیبت برطرف شود ونسلی در این امت پدید آید که آمادگی لازم برای بر دوش کشیدن رسالة الهی برای اهل زمین داشته باشد, وبه وعده الهی وظهور این دین بر ادیان دیگر جامعه عمل بپوشاند. اگر واقعا خواستار گسترش عدالت بر زمین باشیدم وبخواهیم از این صحرای سرگردانی خارج شویم وخواستار ظهور امام زمان ع باشیم پس برماست که به طریق اسلام که موجبات رضایت خداوند را فراهم می کند بازگردیم 

خداوند میفرماید :

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً

 أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ 36

ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که:

(خداى یکتا را بپرستید, واز طاغوت اجتناب کنید) خداوند گروهى را هدایت کرد, وگروهى ضلالت وگمراهى دامانشان را گرفت, پس در روى زمین بگردید وببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود).


طغیانگرانی که امروزه بر امت اسلامی با کمک آمریکا مسلط شدند وآشکارا دشمنی خود را اظهار می کنند تا آخرین پرده های نمایش جنایی برایشان به اتمام برسانند هدفی جز چنگ اندازی بر دین اسلام وخالی نمودن قلب مسلمان از ایمان به خدا ندارند آنها می خواهند تنها پوسته ای از دین بر قلب مسلمانان باشد بدون هیچ حقیقتی واز این فراتر سعی بر از بین برد این پوسته را نیز دارند, چنانچه امروزه در ترکیه شاهد آن هستیم وهرکس در نوکری آنها برای آمریکا واسرائیل شک دارند بخصوص کسانی که ادعا می کنند دشمن اسرائیل اند, می توانند تاریخ سیاه آن را مطالعه کنند, هر روز برای حفظ قدرت خود به اربابانشان آمریکا واسرائیل با افروختن آتش جنگ با مسلمین وملت عرب از یک سو و قلع وقمع هر حرکت اسلامی وبیدار دینی از سویی دیگر, خدمت می کنند. برای اسناد ومدارک بیشتر می توان به کتاب توارات سفر دانیال را رجوع کرد, درآنجا ذکر شده که در منطقه خاورمیانه ده پادشاه مزدور آمریکا وجود دارد, در آنجا از آمریکا به نام مملکت آهنین یاد شده که دیگر ممالک روی زمین را پایمال وبه کام  خود می کشد لیکن انشاء الله بدست امام زمان ع پایمال خواهد شد, همانگونه در سفر دانیال آمده است.

حکومت طاغوت به جز خود هیچ چیز دیگر برایش ارزشمند نیست وپایه های حکومتش بر خون وپیکرهای مردم استوار است. مخالفین نابود می شوند, همواره ملتها را در تنگناهای بی پایان قرار می دهد وفکر آنها را مشغول می کند, که پایانش مقارن با پایان سلطه اش می باشد, آتش جنگ را بر می افروزد ومیان قبایل تعصب و کلام شیطان رواج می دهد, نان را بر ملت تحریم می کند تا همواره سرگرم بدست آوردن آن باشند, زندگی در زیر یوغ طاغوت ذلتی بیش نیست بلکه مرگی است در قالب زندگی است و سرانجامش خسران دنیا وآخرت است.

افلاطون فیلسوف یونانی در وصف حکومت طاغوت ونحوه شکل گیری آن می گوید: 

(مدعیان دموکراسی وحمایت از ملت, جز خشن ترین وحیله گرترین افراد هستند, ثروتمندان را تبعید یا اعدام می کند بدهکاری های مردم را می بخشد وزمین را بین رعیّت تقسیم می کند وبرای خود طرفدارانی جمع میکنند تا پیش مرگ دسیسه های مخالفان باشند, ملت آرزویشان می کنند, و سرانجام بر مسند قدرت می نشینند. آتش جنگ میان کشورهای همسایه پس از آنکه دست دوستی به آنها دراز کرده بودند بر می افروزد تا اذهان مردم از خود دور کنند و همراه نیازمند آنها باشند ودر این میان فرصتی برای ایجاد فضای امن برای خود در داخل کشور باشد, رقیبان ومنتقدان را از دمِ تیغ می گذراند, افراد لایق واهل فضیلت از او دور می شوند ومزدوران وجیره خواران اطرافشان فرا می گیرد به شاعرانی که زانده شهر مایندا (مدینة فاضله) عطای بسیار می بخشد, از مدح وثنایان کلمه ای فروگذار نمی شوند, صومعه ها را غارت می کند وملت را می دوشد تا شکم نگهبانان و طرفدارانش سیر شود,

سرانجام ملت خواهد فهمید که " از آزادی به سرکشی مبدل شد, واین پایان حکومت است".

واما بندگان طاغوت وجیره خوارانشان گمان می برند که در امنیت کامل بسر می بردند وبه یک زندگی آرام وبی دغدغه دست پیدا کرده اند البته تا زمانی که در خدمت طاغوت باشند چرا که سرورشان همچنان مخالفان را گردن می زند وملت در برابر ظلم وستمش زانو می زنند وزبان به اعتراض نمی گشانید, این همان آتش زیر خاکستر است, که خداوند می فرمایند:

مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ41

(مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند, مثل عنکبوت است که خانه اى براى خود انتخاب کرده, در حالى که سست ترین خانه هاى خانه عنکبوت است اگر میدانستند).

برای دانستن حقیقت کافی است به تاریخ ملتها نگاهی بیفکنید خواهید داد که پایان تمامی حکومت طاغوت وجیره خواران آن به دست مستضعفین ومظلومین بوده است, وآنها که ستم کردند به زودى میدانند که بازگشتشان به کجاست.

کسانی که تسلیم امر طاغوت شدند وفرمانبردان آنها شدند هر چند که ادعای مسلمانی کنند لیکن آنها ندانسته از ولایت الله خارج گشته اند, خداوند می فرمایند:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً60

(آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو وبر پیشینیان نازل شده, ایمان آورد هاند, ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت وحکام باطل بروند?! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان م ىخواهد آنان را گمراه کند, وبه بیراه ههاى دور دستى بیفکند).

سرگردانی امت

از زمانی که این امت شانس خود را از دست داد, وبا دشمنانش هم پیمان شد وبا امام وپیشوای خود دشمنی کرد, وپرودگار خود را خشمگین ساخت, رفته رفته به سوی سرگردانی و سردگمی کشانده شد, از آن زمان تا به امروز در دل بیابان سرگردانی جای گرفت. گذری از معاویه تا به یزید وابن زیاد واز مسلم ابن عقبه تا به مروان وعبد الملک وفرزندانش واز حجاج تا به بنی عباس خونخوار ومنصور دوانقی وهادی ومهدی و رشید گمراه و تا به امین و مأمون و غیر مأمون تا به متوکل بر شیطان وغیره وغیره... چه سفر هولناکی است که امت اسلام پشت سر نهاد در این فاصله چه بسیار شهرهایی که هتک حرمت شدند وچه عزیزانی که خوار وذلیل گشتند وچه بسیار زنانی که عفت ونجابتشان پایمال شد ودر این میان حتی شهر رسول خدا (مدینه) و کعبة مکرمه از دست این متجاوزان در امان نبود (یزید ملعون مسلم بن عقبه − این جنایتکار خونخوار − را به مدینه فرستاد, وبیش از دهها هزار مسلمان از دم تیغ گذراند در میان آنها هفتصد صحابی بود, بیش از هزار دوشیزه مورد تجاوز قرار داد, اما به این همه جنایت بسند نکرد پس از آن به قصد کعبه شریفه به سوی مکه حرکت کرد که در راه, به سرنوشت اصحاب فیل دچار شد وخداوند او را از بین برد) بسیاری از آزادمردان را شکنجه کرد ونیک مردان را از لبه تیغ گذراند وچه بسیاری در سردابهای تنگ وتاریک که شب وروزش مشخص نبود, اسیر کرد. داستان جنایت های بنی امیه وبنی عباس که بر سر مسلمانان آوردند بسیار هولناک ورعب انگیز است وداستان فسق وفجورشان, کفر ودوریشان از دین مبین اسلام بسیار حیرت انگیز,در این میان مسعودی, یعنی ولید بن یزید ابن عبد الملک درون جامه های طلا می گوید: در مجلسی پسر عائشه با صدای خوش برایش آواز می خواند,چون ولید طرب کرد وبه وجد آمد به او گفت احسنت ای مرد تورا به , عبد شمس, قسم می دهم که یکبار دیگر برایم بخوان. وچون تکرار کرد گفت تو را به امیه قسم تکرار کن او نیز تکرار کرد...

سپس ولید به ترانه خوان گفت دراز بکش, وهیچ عضوی بر بدنش نماند که بر او بوسه نزده باشد تا رسید به عورتش که مرد آن را میان دو رانش مخفی کرد, لیکن ولید به او گفت بخدا قسم مگر آنکه بر او بوسه زنم, وآنقدر اصرار کرد تا اینکه بر آن بوسه زد, وبه او هزار دینار بخشید وبر قاطری سوار کرد وگفت: از فرش ملکی من رد شو ففعل. 

و وضع حوضا فی بستان وملأه خمر, فکان یسبح فیه مع الفواحش ویشرب منه حتى یبین فیه النقص ونزل یومأ على ابنته وقال من راقب الناس مات

وهمچنین مسعودی در مورد ولید گفت: روزی این آیه قرآن را شنید که خداوند فرمود:

وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنیدٍ15مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقی‏ مِنْ ماءٍ صَدیدٍ 16

(وآنها (از خدا) تقاضاى فتح وپیروزى (بر کفار) کردند, و (سرانجام) هرگردنکش منحرفى نومید ونابود شد! * به دنبال او جهنم خواهد بود, واز آب بدبوى متعفنى نوشانده میشود).

چون این آیات به گوش او رسید دستور داد برایش مصحف را بیاورند, آن را محل تیر قرار داد ,ودرحالی که به آن تیر اندازی می کرد واین اشعار را سرود:

أتوعد کل جبار عنید                 فها أنا جبار عنید

إذا ما جئت ربک یوم حشر          فقل یا ربی خرقنی الولید

آیا هر گردنکش منحرفی را وعده دهی*پس من همان گردنکش منحرفم*چون به روز قیامت به پیش پرودگارت شدی*گوی که ولید مرا پاره پاره کرد

ذکر این وقایع بسیار شرم آور است, واین تنها گوشه ای از اعمال ننگین آنها است. کشتن فرزندان پیامبر و راندن آنها به دورترین نقطه کشور, در صدر برنامه های ننگین این ستمگران بوده است, امروزه شاهد پراکندگی فرزندان پیامبر در کشورهای ایران, افغانستان, هندوستان و سرزمین های دور به سرزمین جدشان پیامبر اسلام , هستیم. این دلیل محکمی بر انحراف مخالفین اهل بیت از دین اسلام واسلام و تیزی است همچنین دلیل

محکمی برکینه توزی آنها به پیامبر اسلام است.این ظلم وفساد تا به امروز ادامه دارد, ثروت هایمان در دست ستمگرانی که گسترش فساد در اولویت کار آنهاست ومال را خرج بندگانی که آنها را به جای خدا می پرستند, می کنند. زندان هایشان در تاریخ شبیه ندارد, انواع شکنجه ها را به کار می برند ولشکریان شان تا بُن ودندان مسلح اما نه برای دفاع از کشور اسلامی بلکه برای از بین بردن ملت های اسلامی است وهر بانگی که کلمة لا اله إلا الله را فریاد زند وهرکس دعوت به اسلام وآنچه راکه خدا نازل فرموده, کند. 

هرکس چنین کند سرنوشتش دهلیزهای تنگ و تاریک و سرانجام مرگ خواهد بود نمی دانیم چه وقت این سرگردانی وگمراهی پایان می پذیرد وچه وقت اسلام بازخواهد گشت تا بر مسلمین حکومت کند چون زمان پیامبر ص, وعدل وداد در سرزمین مسلمین گسترش یابد تا جهان را فراگیرد.

سرگردانی امت اسلام

پس از رحلت پیامبر خدا محمد بن عبدالله ص امت اسلام دچار سرگردانی شدند

از هنگامی که ابوبکر و دیگر یاران منافقش خلافت و جانشینی رسول خدا ص را غصب کردند و اکثریت صحابه از یاری وصی و جانشین رسول خدا ص،برگزیده خدا پس از پیامبر حضرت علی ع، روی برتافتند.

وصی که خلافتش را رسول خدا به امر پروردگار در محلی به نام غدیرخم،هنگام بازگشت از حجت الوداع،برای عموم اعلام کرد

آن گروه حق مسلم حضرت علی بن ابی طالب ع به طور خاص و حق مسلمین و تمام بشریت،تمام کسانیکه پیام لا اله الا الله محمد رسول الله به گوش آنها رسد،به طور عام پایمال کردند،

گستاخی از این هم بالاتر بود

عمربن خطاب به همراه دیگر منافقان زمان با بی پروایی هرچه تمام در منزل حضرت زهرا س را به آتش کشیدند.

فاطمه س آن یگانه دخت پیامبر اسلام ،در حالی که قرآن بر دوستی با او و همچنین امام حسن و امام حسین و امام علی ع تاکید فراوان دارد،در کلام خداوند آمده است:

 قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ 23

(بگو : من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم-اهل بیتم)

چون عمر با این عمل نتوانست حضرت علی ع را از منزل خارج کند و برای ابوبکر بیعت زور بگیرد به خانه دُخت نبی اسلام حضرت زهرا س هجوم برد و پهلویش را بین در و دیوار شکست،جنینش سقط شد و میخ در سینه مبارکش فرو رفت

پیامبر اسلام ص در مورد فاطمه س فرموده بود که :

(او (حضرت فاطمه) مادر پدرش است وپاره تن من است, رضایش, رضای خداست وخشمش, خشم اوست, او سرور زنان عالم است از ابتدا تا انتها است).

عاقبت مسلمانان قدم در مسیر یهودیت نهادند و ردِ آنها را دنبال کردند, و سرگردان شدند. 

رسول خدا می فرمود:

(والذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم حذوا النعل بالنعل والقذة حتى لا تخطئن طریقهم ولا یخطئکم سنة بنی إسرائیل).

(قسم به کسی که جانم در دست اوست روزگاری خواهد رسید که سنتهایتان مو به مو مانند بنی اسرائیل است نه شما از آنها جدا می شوید ونه آنها از شما تخلی می کنند).

چهل سال سرگردانی

از آنچه بدان اشاره کردیم پی می بریم, دلهای بنی اسرائیل, منظور کسانی که همراه حضرت موسی خارج شدند انحطاط های اخلاقی بسیاری پیدا کرده اند. 

"سرگردانی کیفری بود" که خداوند بخاطر سرپیچی آنها از امر ورود به سرزمین مقدس گرفتارشان کرد،

و این سرگردانی امری ضروری برای پاکسازی دلهایشان وبازگشت به اصل توحید ونیکی…

چهل سال سرگردانی نسل جدید از فرزندان و نوادگان آنان (که با حضرت موسی خارج شدند) در صحرا پرورش یافت, آنها هیچ جا و مکانی برای استقرار و یا زرق وبرقی از دنیا که به آن دل ببندند نداشتند از سویی تحت سلطه هیچ ستمگری واقع نشدند, تا بذر رعب و وحشت در دلهایشان بکارد ومدام آنها را عذاب و رنج دهد, آنها در کمال آزادی پرورش یافته اند. شاید معجزاتی که در دوران سرگردانی به عین می دیدند نقش موثری در تربیت روحی واعتقادیشان داشته است. در دوران سرگردانی نسلی پرورش یافت مؤمن, نیرومند و دلیر, مهیا برای بر دوش کشیدن رسالت الهی و گسترش آن بود, آماده برای نبرد با ستمگران وجهاد در راه خدا, سرانجام وارد سرزمین مقدس شدند.این به روشنی اهتمام خداوند به آنها وعلت مبعوث نمودن پیامبری عظیم از میان الواالعزم حضرت موسی .علی رغم وجود افراد فاسد بسیاری از آنهایی که همراه حضرت موسی خارج شدند ولیاقت بر دوش کشیدن رسالت الهی را ندارند, را معلوم می کند. تمام آنان که به همراه حضرت موسی خارج شدند در دروران سرگردانی فوت شدند, و "تنها بازماندگان آنها کالب و یوشع علیهماالسلام" بودند, ماندن تا حضرت یوشع فرزندان ونوادگان آنها را به سمت سرزمین مقدس وپیروزی بر استبداد گران, هدایت کند.

 پیامد سرگردانی بنی اسرائیل, تحولی اصلاحی همراه با کیفر بود, هدف نهایی اصلاح نفوس ودرون بنی اسرائیل بر رویگردانی از ظلم وفساد, وعدم اطاعت از سردم داران زور وعصیانگر بود, پس از آنکه تسلیم محض خواسته های آنها شدند وهیچ نهضتی برای تغییر وضع بدِ موجود در مصر به راه نیفتاد. 

محل سرگردانی بعلت دور افتاده بودنش اثر بزرگی دارد, آنجا محلی برای پناه آوردن انسان به خداست, بر او توکل می کند وبه ولایتش تحصن می جویند, ذکر خدا برای حضرت موسی اثر بزرگی در اصلاح بنی اسرائیل داشته است وآنها را آماده بر دوش کشیدن رسالة الهی کرد, این شخصیت الهی که خداوند او را برای یاری دینش انتخاب کرده همانگونه در قرآن آمده, یکه و تنها در راه خدا جهاد کرد هنگامی که وارد کاخ فرعون شد و ستمدیدگان را یاری نمود و رو در روی متکبران ایستاد, زمانی که هنوز از قدرت برخوردار نبود یکی از ستمگران را به هلاکت رسانید,خداوند در قرآن در این باره فرمود:

وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿۱۵﴾

(وموسی بی خبراهل مصر بشهر درآمد آنجا دید که دو مرد باهم بقتال مشغولند این یک از شیعیان وی بود وآن یک از دشمنان بود آن شخص شیعه از موسی دادخواهی ویاری برعلی آندشمن خواست موسی مشتی برآندشمن زد بدان ضربت مرگش فرا رسید وموسی گفت اینکار از فریب و وسوسه شیطان بود که دشمن شدید شیطان وگمراه ساختن آدمیان آشکار است).


اما اینکه گفته این فعلی از افعال شیطان شاید منظور عملی است که به خاطر آن قتل انجام گرفت و شاید منظورش شخص مقتول است, وخدشه دار کردن فطرت خیر و توحید جوی انسان عملی است از اعمال شیطان است... پس از این اتفاق حضرت موسی ع از مصر خارج شد او نگران دین خدا, درانتظار رحمتش وبا خدا عهد بسته بود که هرگز هیچ استبدادگری حتی با سکوت بر ستمگریش یاری نکند. پس به سوی خدا هجرت فرمود ودنیای مادی خسیس و پر زرق وبرق کاخهای فرعود مصر را وا گذاشته به رضای خدا دلبست, خداوند شرایط ملحق شدن را به پیامبری عظیم آن هم حضرت شعیب را برایش فراهم کرد وبا یکی از دخترانش ازدواج کرد, ده سال در نزد او رعیتی کرد, شاید این یکی از خواسته های خدا برای او بود, سپس خواست تا او را به نزد قوم خویش در مصر بازگرداند تا آنها را از تاریکی به سوی نور هدایت کند واز بردگی به آزادی رهنمون سازد, از آنها نسلی تربیت کرد صالح وخداجو آماده برای بر دوش کشیدن رسالت الهی است همانگونه که قبلا ذکر کردیم.

اگر فرمان و رحمت و فضل خدا نبود او هرگز نمی توانست نسلی صالح از پدرانی عبید و نافرمان تربیت کند.

عوامل نافرمانی بنی اسرائیل

شاید مهمترین عوامل نافرمانی آنها :


١. ضعف در باور و ایمان به پیامبری حضرت موسی ع.به عنوان یک فرمانده به او نگاه می کردند تا یک پیامبر عظیم الشأن،حتی برخی از فرمان

او نیز سرپیچی کردند.

٢. سستی در تقوی و ترس از خدا که منجر به سرپیچی و ارتکاب گناه بدون مهابا شد.

٣. ضعف نفس و ترس از استبداد گران و تسلیم و خضوع در برابر آنها ،خو گرفتن به مظلومیت و سرانجام ترک جهاد در راه خدا.

٤. توجه به زندگی دنیوی بیش از دنیای اخروی که منجر به رخنه کردن دوستی دنیا در دلهایشان شده و تمسک بیش از اندازه به دنیا همانند بعضی از مسلمانان در این زمان.

٥. همه گیر شدن خودپسندی در میان آنها به صورتی که بعضی از آنها خود را برتر از موسی و هارون علیهما السلام می دیدند و هرگز زیر بار فرماندهیشان نمی رفتند.


آیاتی از قرآن کریم  یاد آور می شویم که حب نفس و کبر ورزی از جمله آفات اخلاقی است که بسیاری از انسان ها را هلاک وبه پرتگاه جهنم سوق می دهد کِبرورزی در بسیاری عامل اصلی رویگردانی مردم از اطاعت وتأیید پیامبران شد و منجر به ایجاد احساس برتری بر پیامبران و اوصیای خدایند که آنها ثروتمند تر ،عالم تر ،توانمندتر و سران قومند (واز لحاظ جایگاه دنیوی از پیامبران واوصیاء در مقام ودرجة بالاتر هستند) خداوند فرمود:

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ ﴿۳۴﴾

(و[ما] در هیچ شهرى هشداردهند هاى نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آنها

گفتند: (ما به آنچه شما بدان فرستاده شد هاید کافریم).

خود را از هر پیامبر و وصی وهر رهبری که از طرف خدا برای امور دین ودنیا

برگزیده شود, بالاتر می دانند وبه آنچه که خدا به آنها عطا فرموده رشک می

ورزند.

خداوند در این باره فرمود:

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا ﴿۵۴﴾

فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَکَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا ﴿۵۵﴾

(آیا حسد می ورزند با مردم چون آنها را خدا بفضل خود برخوردار نمود که البته ما بر آل ابراهیم کتاب وحکمت فرستادیم وبه آنها ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم * آنگه برخی کسان بدو گرویدند وبرخی کسان راهزن دین ومانع ایمان با او شدند وآتش افروخته دوزخ کیفر کفر برای آنان بس است).




سرگردانی بنی اسرائیل

خداوند در قرآن کریم می فرمایند:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (23)

إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ (24)

 فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلالٍ (25)

وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى‏ وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ (26)

وَ قالَ مُوسى‏ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ (27)

(وبه یقین, موسى را با آیات خود وحجّتى آشکار فرستادیم, به سوى فرعون و هامان وقارون [امّا آنان ] گفتند:

(افسونگرى شیّاد است * پس وقتى حقیقت را از جانب ما براى آنان آورد, گفتند: (پسران کسانى را که با او ایمان آورده اند بکشید و زنانشان را زنده بگذارید) و[لى ] نیرنگ کافران جز در گمراهى نیست *

وفرعون گفت: (مرا بگذارید موسى را بکشم تا پروردگارش را بخواند. من مى ترسم آیین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد کند *

وموسى گفت: (من از هر متکبرى که به روز حساب عقیده ندارد, به پروردگار خود وپروردگار شما پناه برد ه ام).

بعد از این چاره ای جز هجرت به زمین پهناور خدا نبود, حضرت موسی به اتفاق بنی اسرائیل هجرت خود را برای خدا آغاز کردند واز مصر خارج شدند به دنبال آنها فرعون وسربازانش حرکت کردند او نمی توانست آن گروه ضعیف ومستضعف، آزاد و بیرون از یوغ و تاریکی که برایشان فراهم کرده بود، ببیند.آن لحظه ،زمان امتحان بزرگ الهی بود رود نیل راه بر بنی اسرائیل بسته بود واز قفاسیاهی لشکریان فرعون نمایان شد, آنها از یاد برده بودند که رهبرشان پیامبر بزرگواری است ومبعوث خداوند سبحان است, از روی ترس می گفتند آیا فریادرسی هست که به فریادمان برسد آنگاه حضرت موسی به آنها گوشزد کرد که به سوی خدا هجرت می کنید وفرمود:

قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ (62)

(گفت هرگز (مترسید) که خدا با من است ومرا راهنمایی خواهد کرد).

در آن هنگام خداوند به او وحی فرمود که عصایت را بر آب بزن آنگاه آب به دو نیم شد "آب دریا هرگز سد راه این بنده مخلص خدا" کسی که تمام تو کل او بر خداست نخواهد شد. آب دریا هرگز سد راه این موج عظیم از ایمان نخواهد شد.

 آب دریا هرگز سد راه حضرت موسی نمی شود زیرا او یک انسان است و هرآنچه در زمین در خدمت انسان است او توانمندتری مخلوقات در معرفت

وشناخت خداوند است, اما اگر به اطاعت از شیطان درآمد نادانتر وسخت از سنگ می شود, چه بسا از دل سنگ های سخت که از ترس خدا خشوع کرده اند چشمه های روان جاری می شود. این آخرین معجزه ونشانه ای بود که فرعون وسربازانش از حضرت موسی می دید, دلهایشان از سنگ هم سخت تر است لحظه ای درنگ نکردند تا در این امر اندیشه کنند میان دو کوه از آب با دلهایی سرشار از تکبر وعناد به تعقیب حضرت موسی و پیروانش ادامه دادند و در همان جان شکاف آب بسته شد وهمگی آنها غرق شدند, در حالی که بنی اسرائیل از میان آب گذشتند و سالم به آن سوی رود قدم گذاشتند در آن سوی آب خود را در میان صحرای بی آب وعلفی دیدند که با دره حاصلخیز نیل جایگاه قبلیشان

 بسیار تفاوت داشت لیکن حضرت موسی همراه با بشارت وفرمان الهی به نزد آنها آمد و خواست که وارد سرزمین مقدس شوند و وعده پیروزی خدا را به آنها نوید داد بعد از این همه آیات معجزات و نشانه هایی که در مصر مشاهده کردند وشکافته شدن آب دریاو غرق شدن فرعون و سربازانش در آب نیل که به عینه آن را مشاهده کردند،انتظار می رفت که بنی اسرائیل ذره ای در طاعت از فرمان تردید ویا سرپیچی نکنند و به پیروزی که به آنها بشارت داده شده بود کاملاً یقین پیدا کنند. 

اما حقیقت چیز دیگری بود آنها نافرمانی و سرپیچی کردند واز ورود به سرزمین مقدس خودداری کردند.

...

سرگردانی بنی اسرائیل

بنی اسرائیل پیش از آنکه در بیابان سرگردان شوند در مصر زندگی می کردند

واولین کسی که در مصر از بنی اسرائیل ساکن شد حضرت یوسف پسر یعقوب

علیهما السلام بود, پس از آنکه برخلاف میلش به فرمان یکی از فراعنه مصر وزیر

خزانه داری (بیت المال) شد از پدر وبرادرانش خواست تا به مصر نقل مکان

کنند از آن زمان به بعد اسرائیل یا بهتر بگویم پیامبر خدا حضرت یعقوب بن

اسحاق بن ابراهیم زندگی بادیه نشین که به چوپانی و رعیتی چهارپایان

مشغول بودن رها کرد وبه مصر وزندگی شهر نشینی نقل مکان کرد.

 از آن زمان به بعد نوادگان پیامبر خدا حضرت یعقوب در مصر ماندند ومردم 

را به توحید وآیین حق پرستی و رویگردانی از پرستش بت ها وخدا انگاری

فرعون دعوت کردند, شاید این دعوت گاهی به صورت علنی و گاهی پنهانی

بود سرانجام روز به روز بر تعداد بنی اسرائیل در مصر افزوده شد وچنین احساس

شد که دعوت به حق پرستی رفته رفته منافع حکومت ستم و زور فراعنه را به خطر

انداخت و فکر از دست دادن مُلک و سطلنت و افتادن آن به دست پیامبران عظیم

الشأن بنی اسرائیل در دل آنها تخم رعب وحشت کاشت, آنها اذیت وآزار بنی

اسرائیل را به هر شکل ممکن آغاز کردند, دستگیری, قتل, اذیت وآزار, توانایی

شان را از بین بردند, فرزندانشان را به خاک وخون کشیدن واز انجام عبادات

وشعائر الهی ممانعت کردند به هر وسیله ای که بود سعی بر از بین بردن تعالیم

آئین توحید وناگزیر کردن مصریان وبنی اسرائیل بر شرک و کفر به خداوند

وآئینش واطاعت از فرعون وآنچه که بدان امر می نمود از پرستش مجسمه ها,

عکس ها و کشتار مؤمنان, اگر باور انتظار که پیامبران نوید آن را در دل بنی

اسرائیل کاشته بودن که خلیفه منتظر خواهد آمد وبر فرعون وهامان و سربازانش

چیره می شود, در میان بنی اسرائیل نبود هیچ فرد مؤمنی باقی نمی ماند, اما

متأسفانه پشتیبانی آنها از این منجی تنها در حد گرد آمدن گروهی مستضعف به

دور فرمانده ای که از او انتظار نجات از دست طاغوت داشتند بود غافل از اینکه

این منجی یک پیامبر عظیم الشأنی است که فرستاده شد تا آنها را بار دیگر تزکیه

ونفس هایشان را تطهیر کند ودین توحید و یگانه پرستی وتعالیم آن را بار دیگر بگستراند.

سرانجام حضرت موسی همراه با آیات ونشانه های روشن فرستاده شد

اما فرعون وهامان و سربازان توانمندشان از بنی اسرائیل همانند قارون کبر ورزیدن وبرکوردلیشان واذیت وآزار پیروان حضرت موسی ادامه دادند.

...

سرگردانی بنی اسرائیل

چهل سال بنی اسرائیل در صحرای سینا گم و سرگشته شدند, پس از آنکه از

مصر به همراه حضرت موسی وهارون علیهما السلام خارج شدند واین نتیجه

سرپیچی آنها از حضرت موسی و فرمان الهی در ورود به زمین مقدس

(فلسطین) بوده است تا از تباهی وفسادی که از سلطة فرعون وحامیانش در مصر

در وجودشان رخنه کرده بود راهی یابند,

داستان سرگردانی به این صورت در قرآن کریم آمده است:

وَ إِذْ قالَ مُوسی‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ20

یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‏ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ21

قالُوا یا مُوسی‏ إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ22

قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ23

قالُوا یا مُوسی‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ24

قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی‏ وَ أَخی‏ فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ25

قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقینَ26

(و [یاد کن ] زمانى را که موسى به قوم خود گفت: (اى قوم من, نعمت خدا را بر

خود یاد کنید, آنگاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد, وشما را پادشاهانى

ساخت, وآنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود, به شما داد * 

اى قوم من به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید, وبه عقب

بازنگردید که زیانکار خواهید شد * 

گفتند: (اى موسى, در آنجا مردمى زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نمی شویم. پس اگر از آنجا بیرون

بروند ما وارد خواهیم شد * 

دو مرد از [زمره ] کسانى که [از خدا] مى ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود, گفتند:  

(از آن دروازه بر ایشان [بتازید و] وارد شوید, که اگر از آن درآمدید قطعﺎً پیروز خواهید شد, واگر مؤمنید, به خدا

توکل کنید * 

گفتند: (اى موسى, تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهیم. تو وپروردگارت بروید وجنگ کنید که ما همین جا مى نشینیم *

 موسى گفت: (پروردگارا! من جز اختیار شخص خود وبرادرم را ندارم, پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایى بینداز*

خدا به موس ى فرمود: ([ورود به] آن [سرزمین ] چهل سال بر ایشان حرام شد, [که ] در بیابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور).


گذشتگان در مواجهه با فرستادگان الهی

قرآن همچو شب و روز در جریان است و آیاتش برای هر زمان جاری ست و ما باید رسول زمان  را بشناسیم تا از فرستاده اش پیروی کنیم.

و خداوند در آیاتش فرمود:

وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ28

وَ یَقُولُونَ مَتی‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ29

قُلْ لَکُمْ میعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ30


وما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت

دهى و(از عذاب او) بترسانى, ولى بیشتر مردم نمىدانند! 

مى گویند: (اگر راست مى گویید, این وعده (رستاخیز) کى خواهد بود?!) 

بگو: (وعده شما روزى خواهد بود که نه ساعتى از آن تأخیر مى کنید ونه (بر آن) پیشى خواهید

گرفت)

***************************************************

وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً

27یا وَیْلَتی‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً28

لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً29


(و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان

مى گزد ومى گوید: (اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم * اى واى بر

من, کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم * او مرا از

یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود) و

شیطان همیشه خوارکنند انسان بوده است).

************************************************

پیامبر اسلام فرمود:

(والذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة

حتی لاتخطئون طریقهم ولا یخطئکم سنة بنی اسرائیل).

(قسم به پروردگاری که جانم در دست اوست, دنبال روی سنت هایی خواهی

بود که قدم به قدم وبدون هیچ انحرافی از سنت های بنی اسرائیل تبعیت می کند,

نه شما از راه آنها جدا می شوید ونه آنها از شما).

---------------------------------------------------------

داستان گذشتگان داستان ملتی است که سرگردان شده واز این سرگردانی نجات یافته

و دیگر ملتی که سرگردان شده وهمچنان رهایی نیافته است.