یمانی

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

صاحب هدایت کننده ترین پرچم

امام محمد باقر ع که فرمودند:

... و در پرچـمها پرچـمى هدایت کننده تر از پرچم یمانى نیست و آن پرچم هدایت است .
چون که شما را به صاحبتان دعوت می کند ،
و اگر یمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام
مى شود .
و اگر یمانى خروج کرد , بپا خیز بسوی او .
که همانا پرچمش پرچم هدایت است .
و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچى کنند ،
و اگر کسى این کار را انجام دهد از اهل جهنم
مى باشد .
"زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست
مى کند" .


منابع: الغیبة - محمد بن ابراهیم النعمانی ص 264
بحار الأنوار ج 52 ص 232

پیوندها

۲۶ مطلب در ژوئن ۲۰۱۶ ثبت شده است

نوح ع;حجت الله

ادریس پیامبر(ع) از شیعه خود غائب شد تا اینکه غذائى نزد آنها نماند و ظالمان خون بسیاری از آنها را ریختند و بقیه را ترساندند ، سپس إدریس ظهور کرد و مژده آمدن منجی آنها از سلاله خود یعنى نوح (ع) را داد و پس از آن خداوند إدریس(ع) را به آسمانها عروج داد و طرفدارانش قرن ها و

نسل های بسیار منتظر قیام حضرت نوح(ع) بودند وبر ظلم ستمکاران صبر می کردند تا اینکه نوح ظهور کرد.

وهمان گونه که ذکر شد شیعه نوح منتظر ظهورش بودند و وعده او را شنیده بودند واو کسى بود که آنها را نجات می داد واین وعده إدریس پیامبر بود . و لیکن نگاهی بیندازیم به قوم نوح که آیا او را تصدیق و یا آنکه او را انکار کردند وبه عبارت دیگر

آیا در امتحان انتظار موفق شدند یا شکست خوردند ؟ صاحب کتاب إلزام الناصب به نقل از کتاب اکمال دین شیخ صدوق داستان نوح(ع) با قوم خود

هنگام بعثت را نقل می کند (در ه نگامی که پس از شداید و سختىهای بسیار نوح ظهور کرد ولى مردم او را قبول نکرده بلکه به مخالفت با او پرداختند و وی را مورد ضرب و شتم قرار می دادند طوری که بعضى اوقات تا سه روز بیهوش می شد و در حالیکه به هوش می آمد که از گوشش خون بیرون می آمد و پس ازگذشت ۳۰۰ سال از دعوت ایشان مردم به او روی نمی آوردند و او آنها را به طور مخفیانه یا علنى دعوت کرد ولى آنها فرار می کردند تا آنکه در روزی بعد از نماز صبح برای دعا نشست که سه فرشته از آسمان هفتم در صبحگاه بر او نازل شدند و به او گفتند : که از تو خواسته ای داریم ، فرمود: بگوئید ، گفتند ، که دعای خود را از این مردم دریغ دار و این اوّلین خشم خدا بر این قوم است. فرمود: دعوت خود را تا ۳۰۰ سال دیگر به تاخیر می اندازم . و پس از انقضای آن مدت نوح دعوت خود را همانند قبل بر آنها ادامه داد ولى باز هم آنها به همان رفتار سابق

خود ادامه دادند تا آنکه در ظهرگاه روزی برای دعاء نشست و سه فرشته از آسمان ششم بر او نازل شدند و آنچه را که سه ملک و فرشته از آسمان هفتم طلب کرده بودند طلب کردند و نوح نیز همان جواب را به آنها داد و پس از گذشت آن مدت نوح دوباره آنها را دعوت کرد ولى باز هم همان رفتار گذشته را داشتند تا اینکه اندک شیعه او که به او ایمان آورده بودند نزد وی آمدند و از ستم ظالمان به نوح شکایت کردند ، نوح استجابت کرد و دعا کرد، جبرئیل بر او نازل شد و به او گفت :به شیعه خود بگو که محصول خرمای امسال را بخورند و دانه آنرا بکا ن رد که اگر ثمر این دانه به بار نشست فرج آنان نزدیک است یعنى عذاب خداوند بر کافران نازل می شود ، آنها خوشحال شدند و محصول را خوردند و دانه های آنرا کاشتند ، پس از به ثمر نشستن دانه ها آنها نزد نوح آمدند ، جبرئیل بار دیگر بر او نازل شد و گفت :که بایستى محصول امسال را هم بخورند و دانه های آن را

بکارند اگر محصول این بار به ثمر نشست آن وقت است که فرجشان می رسد ، عده ای با این باور که نوح می خواهد خلف وعده کند به او پشت کردند یعنى یک سوّم آنها رفته و دو سوّم بر دین خود باقى ماندند. پس از آن دوباره آنان محصول را خوردند و دانه ها را کاشتند و باز هم همان داستان بالا تکرار شد و این بار نیز یک سوّم دیگر از نوح روی گرداندند ویک سوّم باقى مانده دوباره محصول را خوردند و دانه ها را کاشتند و آن هنگام که ثمر داد به نزد نوح آمدند و از او طلب کردند که به وعده اش عمل کند چرا که آنها یک عده بسیار کمی باقى مانده بودند و می ترسیدند که آنان نیز از راه به درشوند ، نوح نماز خواند و از خدا دعا کرد و خدا نیز دعای او را اجابت کرد و به او گفت که کشتى را بساز و بین ساختن کشتى تا طوفان پنجاه سال فاصله بود. و آن هنگام که نوح شروع به ساخت کشتى نمود عده ای او را به باد مسخره می گرفتند و او به آنها می گفت :

(إِنْ تسَْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نسَْخَرُ مِنْکُمْ کَماَ تسَْخَرُونَ *فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ )

 (اگر امروز شما ما را مسخره می کنید ما هم روزى شما را پاسخى بدهیم که بعد از این بدانید و معلوم شما شود که ما و شما کدام به عذاب ذلت و خوارى گرفتار عذاب دائم خدا را مستوجب خواهیم شد)

طوفان آمد و نوح و یاران ایشان که در انتظار خود پیروز شدند نجات یافتند و کافران شکست خوردند چرا که پیامبر موعود خود را نشناختند .

و اهل دل وبصیرت که از نظر تعداد در اقلیت بودند در انتظار پیروز شدند و با استناد به کتب تاریخ تعداد آنها ۸۰ نفر بوده است .

آدم ع;حجت الله

(آدم علیه السلام ):

خداوند وعده خلق آدم (ع) و اختیار او به عنوان خلیفه در زمین را به فرشتگان داده بود و فرمود :

(إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة) (من در زمین خلیفه اى خواهم گماشت )

و آن هنگام که خداوند آدم (ع) را آفرید به فرشتگان دستور داد تا برای او سجده کنند ، و همگی این کار را انجام داده جز ابلیس که امتناع کرده و تکبر نمود وآن سخن معروفش را گفت: 

( قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ) (گفت :که من از او برترم مرا از آتش آفریدی واو را از گِل)

و ابلیس از فرشتگان محسوب مى شد بلکه در میان فرشتگان به طاووس فرشتگان معروف بوده و هیچ مکانى برروی زمین باقى نمانده بود که اثری از سجده های او بر آنجا نباشد و روایت شده که خدا را ۶۰۰۰ سال عبادت کرد و روایت شده که وی دو رکعت نماز را در مدت دو هزار سال خواند و علیرغم تمامی اینها ابلیس در امتحان خداوندی شکست خورد و نافرمانى کرد

 و اوّلین شکست خورده در انتظار همان ابلیس است - که لعنت خدا بر او باد .

شکست در انتظار

باید بدانیم که: شکست در انتظار بر دو نوع است :

اول : شکست در استقبال ومعرفت پیامبر یا امام 

 و دوم : شکست در همراهی پیامبر یا امام که بعد از استقبال و معرفت ایشان اتفاق می افتد

بطور مثال قوم نوح (ع) در استقبال و شناخت پیامبر خود شکست خوردند و قوم موسى (ع)از پیامبر خود استقبال کرده وایشان را شناختند ولیکن

در همراهی با او شکست خوردند ، و آن هنگام که فرعون آنها را تعقیب کرده و در کنار نیل آنها را محاصره کرد بنى اسرائیل گفتند که آنها به ما رسیدند و موسى به آنها گفت که خدا با من است و مرا هدایت می کند 

و آن هنگام که آنها را دعوت به جنگ کردTگفتند : (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُون) (تو و خدایت بروید و بجنگید ما همین جا می نشینیم)

و هنگامی که حضرت موسى (ع) به مدت ۴۰ روز از میان آنها رفت روی به اطاعت از سامری کرده و شروع کردند به پرستش گوساله به جای خداوند 


و اما هنگام ظهور امام مهدی (ع) هر دو نوع شکست اتفاق خواهد افتاد ، پس قومی در معرفت و استقبال از ایشان شکست می خورند و البته آنها اکثریت مردم هستند ، و سپس کسانى که به او ایمان آورده اند و در همراهی ایشان شکست خواهند خورند .


مخالفت با فرستادگان موعود

خداوند انس و جن و تمام دنیا را به این خاطر آفرید که او را عبادت کنند، تا عبادت قلبى و یک معرفت حقیقی نسبت به او پیدا کنند ، و نه عبادت ظاهری که سودی برای صاحبش نداشته و ضرری را از او دفع نمی کند ، و برای رسیدن به حقیقت و معرفت خدا، بایستى راههایى باشد که

انسان را به این مقصد برساند ، چرا که خداوند از صحبت مستقیما و بدون واسطه با انسانها منزه است بلکه برای اینکه انسانها خداوند را بشناسند خداوند فرستادگان و پیامبران را برای معرفت خود بصورت راه های آشکار فرستاد ، وکسى که توفیق راهیابى به معرفت را پیدا کند و پیامبران و اوصیاء را الگو قرار داده و در راه آنان گام بردارد برحسب استعداد و صفای دل و پاکى فطرت به درجاتى از کمال می رسد اما اگر کور بوده و عاشق دنیا باشد از راه به در می شود و وارد جهنم می شود و مصداق این آیه :

 (ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْ رجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ الَّلهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُور)

(در تاریکی هایى بسیار فرو رود بطوریکه اگر دست خود را در مقابل دیدگانش قرار دهد آن را نمی بیند وهر که را خداى نور نبخشد هرگز روشنى نخواهد یافت)

 

و نکته مهم شناخت حال مردم در برخورد با پیامبران و دریافتن این نکته که چرا مردم آنها را تکذیب می کردند و چرا همیشه اکثریت فرستادگان را تکذیب می کردند وجواب سؤال در این آیه است :

(وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَفَرِیقاً یَقْتُلُونَ )

(وما برای آنها فرستادگانى ارسال کردیم وهر گاه که پیامبران ما آنها را به راه راست هدایت کردند چون به مذاق آنها خوش نمی آمد عده ای از آنها پیامبران را تکذیب کردند و عده ای دیگر پیامبران را کشتند)


وهوای نفس همان درخت خبیثه ای است که دارای شاخه های فراوان است که در دل کافران و اهل شک جوانه زده و آنها از جوانه های این درخت که مانند سر شیاطین است می خوردند و شکم هایشان را از این تاریکی ها پر می کنند بطوریکه دیگر نمی توانند خودشان را ببینند جز هوای

نفس اماره شان را که به هر سو بخواهد آنها را می کشد.

بعضى از انسانها ، نهاد حقیقت حیوانند که به صورت انسانى بینا وشنوا درآمده اند همه هوش و توان خود را در مورد اموالشان بکار می ب ن رد و از هر ضرری ناراحت می شوند و اگر در دین او ضرری حاصل شود اهمیتى نمی دهد .

واین سنت خداوند است که تغییر نمی یابد و آن هنگام که امتى از راه مستقیم خداوند دور می شود و احکام الهی را ترک می کنند و به سوی هوای نفس ودنیا و مناصب می روند که اتباعش فراوان است ... و هنگامی که پیامبر یا فرستاده با اخلاق آسمانى و احکام الهی که مخالف نفس انسانهای منحرف که اکثریت قشر جامعه را تشکیل می دهند می آید ، وهمان کسانى که تابع دنیا هستند ، این دعوت های الهی را تکذیب می کنند چرا که مخالف نفس آنان است و آنها به پیامبران دروغ ها و تهمت های فراوان نسبت می دهند سنتى که در تمامی زمان ها جاری بوده وبه فرستادگان خدا می گفتند ساحر و مجنون و دروغگو و ...

و نکته ای را که می خواهم بر آن تاکید کنم این است که تمامی امت ها منتظر فرستاده موعود خود بودند و آنها را با تمامی اسم ها و صفات می شناختند و در زمان ظلم و ستمی که گریبان گر آنها بوده به سوی خدا تضّرع و زاری والتماس می نمودند که برای آنها پیامبری بفرستد تا آنها را از این خفت وخواری نجات دهد ، ولیکن هنگامى که خداوند ، پیامبر موعود را با تعالیم الهی خود که بر خلاف امیالشان است مى فرستد ، شروع به تکذیب او می کنند واتهام جادوگری وجنون ودروغ را به او نسبت می دهند ، و از او روی می گردانند ، و برخى پا را فراتر نهاده و پیامبران را می کشتند یا به صلیب می کشیدند یا آنها را از شهرشان بیرون می راندند 

و این رویداد و حادثه بزرگ نیز دوباره با بازگشت امام مهدی(ع) تکرارمی شود 

و همانگونه که در روایات ائمه آمده ما به او می گوئیم (ای پسر فاطمه بازگرد که ما را با تو کاری نیست)

...

راه راست

خداوند متعال می فرماید:

وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 52

صِراطِ اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ 53

(همانگونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم بر تو نیز روحی را به امر خود وحی کردیم, تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آنرا نوری قرار دادیم که به وسیله آن, هر کس از بندگان خود را بخواهیم هدایت می کنیم و تو مسلمل به سوی راه راست هدایت می کنی * راه خداوندی که تمام آنچه در آسمان و زمین است از برای اوست آگاه باشید تمام کارها فقط به سوی او باز می گردد).

ومراد از آن حق می باشد همان راهی که خداوند سبحان از بندگانش خواسته تا آن را بپیمایند, راهی که بنده را به آن زنده پا بر جا و منزه می رساند به بیان دیگر منظور از صراط مستقیم همان اعتقادات واحکام شرعی صحیح است که از حضرت حق صادر گردیده و وسیله انبیا و اوصیاء به بندگان رسیده است. بر اهل اندیشه بایسته است که در جستجوی حق باشند تا با آن خود را از عذاب الهی برهانند و راهی بسوی پروردگار خویش بیابند و صراط مستقیم را بپیمایند.

خورسند گشتن بدین زندگی مادی و غوطه ور شدن در آن از مرگ بدتر است و بلکه همسان نابودی است و همچون جهنم می ماند 

حق تعالی می فرماید :

یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ54

(از تو طلب زودتر آوردن عذاب را می کنند در حالیکه جهنم کفار را احاطه کرده است).

به همین ترتیب شناخت حق و پیمودن راه آن, همان زندگی حقیقی است زیرا انجام آن رسیدن به عالم عقل و بازگشت به سوی آن زنده ای است که هرگز نمی میرد و این هدفی است برتر از بهشت چنانکه حق تعالی می فرماید: 

(خداوند به مردان و زنان با ایمان, باغهایی از بهشت را وعده داده که نهر ها از زیر درختانش جاری است جاودانه خواهند ماند و مسکن های پاکیزه ای در بهشت برای ایشان است و خشنودی و رضای خدا از همه اینها برتر است و پیروزی بزرگ همین است), 

حق تعالی می فرماید:

 (هیچ کس نمی داند که چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده, این پاداش کارهایی است که انجام می دادند)

عاقل کسی است که بهره خویش را از پیمودن این راه ضایع نسازد پس اگر به مطلوب دست یافت که به رحمت الهی نائل شده و اگر نه, باز هم

به فضل الهی در بهشت سکنی خواهد گزید:

(او کسی است که شما را از خاک آفرید,سپس از نطفه, سپس از خون بسته شده, سپس شما را به صورت طفلی از شکم مادر بیرون می فرستد بعد به مرحله کمال قوت خود می رسید و بعد از آن پیر می شوید و در این میان گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله از دنیا می روند و در آخر به سرآمد عمر خود می رسید شاید تعقل کنید)

معنای آیه اینست: که خداوند شما را به امید آن که به عالم عقل دست یابید (همانطور که انبیاء و ائمه دست یافتند) آفریده است و هدف این بوده که به بالاترین درجه آن عالم دست یابید و آن درجه تماس با عالم لاهوت یا مقام قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى است. و صاحب این مقام محمود کسی است که به برکتش عالم وجود خلق گردیده یعنی حضرت محمد ص  و جان او حضرت علی ع .


روز وقت معلوم

روز وقت معلوم همان روز قیام امام مهدی ع است چنانکه در حدیث آمده که اسحاق بن عمار می گوید از امام پرسیدم: مهلت دادن خداوند به ابلیس تا وقت معلوم چنانکه می فرماید چگونه است?!

فرمود:(وقت معلوم روز قیام قائم است چون خداوند وی را بر انگیزد در مسجد کوفه خواهد نشست و آنگاه ابلیس خواهد آمد و بر دو زانو خواهد نشست و خواهد گفت ای وای از امروز! آنگاه حضرت موی پیشانی اش رامی گیرد و گردنش را می زند پس ان روز وقت معلوم است که مهلت ابلیس به پایان می رسد)

در انجیل آمده که شیطان در قیامت صغری (زمان قیام امام مهدی ع به بند کشیده خواهد شد 

در رویای یوحنا آمده: 

( آنگاه دیدم فرشته ای از آسمان نازل شد که کلید دوزخ را حمل می کرد و زنجیری بزرگ به دست داشت آنگاه آن مار دیرین (همان ابلیس یا شیطان) را گرفت و برای هزار سال وی را در بند نمود و در دوزخ افکند و بر آن قفلی زد و بدان پایان بخشید پس بعد از آن تا هزار سال پایان نگیرد مردمان را گمراه نخواهد کرد و سپس برای مدتی اندک دوباره آزاد می گردد)

سپس برای مدتی اندک دوباره آزاد می گردد)( ١

سید بن طاووس (رحمه الله) می گوید در صحف ادریس نبی ذیل سوال و جواب ابلیس و خداوند چنین یافتم:

(گفت پروردگارا مرا تا روزی که برانگیخته می شوند مهلت ده! فرمود: نه بلکه تو تا روز معلوم مهلت داری و آن روزی است که حکم حتمی نموده ام که در آن زمین را از کفر و شرک ومعاصی پاک سازم. برای آن زمان بندگانی را انتخاب نموده ام که قلبهایشان را برای ایمان آزموده ام و آن را انباشته ام از ورع, اخلاص, یقین, تقوی, خشوع, صدق, حلم, صبر, و قار و بی اعتنایی به دنیا و آرزومندی بدانچه نزد من است ایشان را داعیان خورشید و ماه قرار می دهم و در زمین جانشین می گردانم و آئینشان را که بر ایشان پسندیده ام قدرت خواهم بخشید آنگاه مرا عبادت می کنند و چیزی را شریک من نمی گردانند نماز را در وقت آن بپای می دارند و زکات را در هنگامش پرداخت می نمایند امر به معروف و نهی از منکر می کنند در آن روزگار امانت بر روی زمین قرار می گیرد پس چیزی به چیزی آسیب نمی رساند و چیزی از چیزی نمی هراسد گزندگان و چرندگان در میان مردمان می آیند بی آنکه هیچیک دیگری را بیازارد زهر گزندگان را از ایشان می گیرم و برکات را از آسمان به زمین نازل می گردانم زمین نیکوترین گیاهانش را خواهد رویاند و همه ثمره ها و پاکیهای خود را نمایان خواهد ساخت. رافت و رحمت را بر ایشان القا می کنم به حدی که با یکدیگر به مواسات برخورد می کنند و نعمتها را بطور مساوی تقسیم می کند, فقیر بی نیاز می گردد و کسی بر دیگری برتری جویی نمی کند بزرگ بر کوچک ترحم می کند و کوچک احترام بزرگ را نگه می دارد به دین حق می گروند و بدان رو می کنند و بر اساس آن حکم می کنند آنانند اولیای من اختیار نموده ام بر ایشان پیامبری برگزیده و جانشینی پسندیده وی را بر ایشان نبی و رسول قرار دادم و ایشان را برای او دوستان و یاران اینانند امتی که برای پیامبر فرستاده و جانشین برگزیده ام. آن زمانی است که آن را در علم غیب خود نهان داشته ام و ناگریز واقع خواهد شد آن روز تو را و سپاهت را و همه وابستگانت را نابود خواهم ساخت پس دور شو! همانا تو از مهلت یافتگانی! تا آن روز وقت معلوم)

وعده ابلیس

خداوند سبحان می فرماید :

إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿۷۱﴾

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿۷۲﴾

فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾

إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿۷۴﴾

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ﴿۷۵﴾

قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿۷۶﴾

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿۷۷﴾

وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿۷۸﴾

قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾

قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۸۰﴾
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾

(و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشری را از گل می آفرینم * هنگامی که آنرا نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم برای او سجده کنید * درآن هنگام همه فرشتگان سجده کردند * مگر ابلیس که تکبر ورزید و از کافران شد * گفت: ای ابلیس چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با دست خود آفریدم سجده کنی? آیا تکبر ورزیدی یا از برترینها بودی? * گفت: من از او بهترم, مرا از آتش آفردی و او را از
گل * ندا آمد: از آسمانها خارج شو که تو رانده شده ای * و مسلما لعنت من تا روز قیامت برتو خواهد بود * گفت: پروردگارا مرا تا روزی که انسانها برانگیخته می شوند مهلت ده * فرمود تو از مهلت داده شدگانی * تا روز وزمان معین * گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم ساخت * مگر بندگان خالصت را از میان آنها * گفت: به حق سوگند و حق می گویم * جهنم را از تو و هر کس که تو را پیروی کند پر خواهم ساخت ).
ساخت ).
 
خداوند به ملائکه فرمود بر آدم سجده کنند این سجده اعترافی بود عملی بر برتری آدم نسبت به ملائکه و این موجودات قدسی وی را مقدم داشتند و این کار با شأن ایشان و عالمی که در آنند (عالم عقل) مناسبت داشت. این سجده بر جسد آدم نبود بلکه بر روح و حقیقت او بود و در واقع سجده بر حقیقت محمدیه و انسان کامل و حجاب اقرب بوده و این خود, متوجه شدن به سوی حی لا یموت می باشد. حضرت حق زمانی فرمان سجده را صادر کرده که صورت مثالی را بر ماده آدم افاضه فرموده بود و از روح خود بر وی دمیده بود در حدیثی از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و
سلم روایت شده که فرمودند:(الله سبحانه و تعالی آدم را بر صورت خویش آفرید). و صورت خدا در حدیث مجاز است مانند(ید الله) که در قرآن آمده و منظور از آن قدرت خداست. اینجا هم منظور اینست که آدم قابلیت تحصیل کمالات الهیه را تا بالاترین حدی که برای ممکنات (مخلوقات) امکان دارد دارا می باشد هر چند آدم به قاب  قوسین او ادنی دست نیافت اما از فرزندان برگزیده اش, محمد مصطفی بدان مقام راه یافت.
ابلیس لعنه الله به گوشه ای از این حقیقت متوجه گشت اما سرکشی کرد و همراه فرشتگان سجده ننمود و به زمین (عالم ناسوت ) گرایید و به ماده و جسم آدم علیه السلام نظر کرد و آن را با ظرفیت وجودی خویش یا آتشی که از آن خلق شده بود قیاس کرد و چنین استنباط کرد که ظرفیت وجودی وی از ماده شریف تر است و حقیقت آدم ونزدیکی او به خداوند متعال را نادیده گرفت. پس ابلیس با آن علم بسیار و دامنه دار و عبادت طولانی در دوزخ سقوط کرد زیرا خدای را مخلصانه عبادت نمی کرد بلکه نفس خود را مخلصا عبادت می کرد!! با عبادت خود در صدد رتبه یافتن و برتری بر دیگران بود و همین کافی است! (برای سرنگونی وی) به همین خاطر امتحان سجده بر آدم برای ابلیس واقعه ای هولناک بود و صاعقه ای بود که بر سرش فرو آمد و بر آدم حسادت ورزید. اگر این مطلب را به تصور در آوری می بینی که ابلیس می گوید: آیا بعد از این همه عبادت خداوند بنده ای را می آفریند که در بدو آفرینش برتر از من است?
آیا بدانجا می رسد که ملائکه پایین تر از وی قرار می گیرند?
این حجاب مانع شد تا ابلیس حقیقت آدم را نبیند و به دنبال بهانه تراشی برای سجده نکردن بیافتد و خود را بدان قانع سازد و با پروردگار خویش مجادله نماید الله سبحانه و تعالی پاسخی جز لعن و طرد به وی نداد زیرا ابلیس از کسانی است که از سر ستم و برتری جویی و پس از آنکه مطلب را عمیقا دریافته اند انکار می کنند, 
خداوند متعال می فرماید: (آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند)

ابلیس لعنه الله جاهل نبود تا تعلیم گیرد, خطا کار نبود تا توبیخ و تادیب گردد بلکه عالمی بود متکبر, طغیانگر و برتری جو که از لجاجت دست بر نمی داشت جانش از بغض این آفریده جدید انباشته شده بود و وی را سبب طرد خود از رحمت خدا می دانست و او و فرزندانش را دشمنان خویش قرار داد و از این رو تا روز بر انگیخته شدن تقاضای مهلت کرد تا آنان را از صراط مستقیم گمراه سازد اما خداوند تعالی وی را تا روز معلوم مهلت
داد, آن ملعون تهدید کرد که بنی آدم را از صراط مستقیم منحرف سازد اما خداوند متعال وی را تا روز معلوم مهلت داد و آن ملعون تهدید کرد که نبی اکرم را از صراط مستقیم منحرف می سازد.
خداوند متعال می فرماید: 
(گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی, من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین می کنم * سپس از پیش رو و پشت سر واز طرف راست و از طرف چپ به سراغشان می روم, وبیشتر آنها را شکر گذار نخواهی یافت)

روز وقت معلوم همان روز قیام امام مهدی ع است چنانکه در حدیث آمده که اسحاق بن عمار می گوید از امام پرسیدم: مهلت دادن خداوند به ابلیس تا وقت معلوم چنانکه می فرماید چگونه است?!
فرمود:(وقت معلوم روز قیام قائم است چون خداوند وی را بر انگیزد در مسجد کوفه خواهد نشست و آنگاه ابلیس خواهد آمد و بر دو زانو خواهد نشست و خواهد گفت ای وای از امروز! آنگاه حضرت موی پیشانی اش رامی گیرد و گردنش را می زند پس ان روز وقت معلوم است که مهلت ابلیس به پایان می رسد)

سامری

خداوند متعال میفرماید :


یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ  13

یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی‏ وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ  14

فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ  15

( روزی که مردان وزنان منافق به مؤمنان می گویند: نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتو برگیریم به آنها گفته می شود: به پشت سرخود باز گردید وکسب نور کنید در این هنگام دیواری میان آنها زده می شود که دری دارد, درونش رحمت است و برونش عذاب * منافقان, مسلمانان را آواز می دهند: آیا ما همراه شما نبودیم (مؤمنان) می گویند: آری ولیکن شما خود را در بلا افکندید و دچار شک شدید و آرزوها یتان شما را فریفته کرد تا

آنکه فرمان الهی فرا رسید و شیطان فریبنده شما را در فرمانبرداری خدا فریب داد * پس امروز نه از شما و نه از کفار فدیه گرفته نمی شود, جای شما آتش است همین آتش لایق شماست و بد جایگاهی است).

در داستانهای پیامبران پیشین و امتهایشان که گاه پیرو پیامبران بودند و گاه پیرو سامری ها,

 گاه به یاری پیامبران می شتافتند و بیشتر اوقات آنها را تنها گذاشته وستمگران و طاغوت ها را یاری می کردند, عبرتهایی است برای عبرت گیرندگان وپندهایی است برای هوشیاران! 

پس بحث در این مورد (سر گذشت پیامبران پیشین) ضروری است ودر این میان یاد آوری آنچه پس از وفات نبی اکرم ص رخ داد 

یعنی: کنار زدن جانشین آن حضرت و استیلا یافتن بر حکومت (وفاجعه های غم انگیزی که این واقعه بر سر امت آورد که هنوزهم از عواقب آن به شدت رنج می بریم) ما را در فهم اتفاقاتی که پس از رحلت نبی اکرم ص برای امیر المومنین ع وفرزندان معصومش افتاد یاری می کند.

همچنین در خلال بررسی تاریخ انبیاء پیشین و امتان ایشان می توانیم به امروز خود نیز نگاهی بیفکنیم و بدین وسیله توانایی آن را بیابیم که آنچه در آینده (آینده ای که خاتم اوصیاء حضرت مهدی عجل الله وتعالی و فرجه الشریف در آن ظهور خواهد کرد) اتفاق خواهد افتاد را تا حدی پیش بینی کنیم و دریابیم آنچه را که آن حضرت با آن مواجه خواهد بود: چه طاغوتهایی که مسلمانان را خوار شمرده وبا حضرتش پیکار خواهند نمود مانند سفیانی و چه سامری ها (عالمان ناپاک وبی عمل) به همین دلیل این بنده ناچیز کم عمل و پر لغزش صلاح دیدم این مبحث را بنگارم شاید مانعی باشد برای برخی مومنان از فرو افتادن وسقوط در آتش جهنم.

پیشگیری بهتر از درمان است و البته همراه شدن با سفیانی یا عالمان ناپاکی که با مهدی ع پیکار می کنند درمانی جز نوشیدن حمیم و بهره مندی از زنجیرها و اغلال دوزخ  ندارد, دیگر اینکه شاید این اثر برخی از مومنان را بر انگیزد تا برای ایجاد زمینه مناسب برای تشکیل و بر پایی دولت لا اله الا الله بر روی زمین یعنی دولت حضرت امام مهدی و دولت حق و عدل تلاش کنند آن هم در زمانی که ظلمات و تاریکی بر گوشه گوشه  عالم سایه افکنده وخیمه افراشته.
طاغوت آمریکا هر روز عرصه را بر ملتهای مستضعف تنگ تر می کند وساکنان کره خاکی را به سوی دوزخ رهنمون می سازد وطاغوتهایی که بر ملتهای مسلمان تسلط دارند اگر خانه زاد طاغوت آمریکایی نباشند (طاغوتی که تاریخ برای وی همانندی را به یاد ندارد) حداقل در پرستش شیطان با وی اشتراک دارند.
ملتهای مسلمان که مستضعف ترین ملتهای جهان اند از دو چیز رنج می برند.
 اول تحت فشارهای طاغوت آمریکایی و طاغوت های مسلط بر کشورهای خویش اند 
و ثانیا ازطاغوتهایی که درون جامعه اسلامی هستند (یعنی آن دسته از عالمان دین که بی آنکه به محتوای دین عمل کنند خود را اسلام مجسم می دانند) رنج می برند.
و چه بسا برخی از این عالمان ناپاک ملتها را بر پذیرش خویشتن بر انگیخته اند و پیروان بسیاری یافته اند تا به ایشان بی تحرکی و تسلیم در برابر طاغوتها را بیاموزند و البته این امر حاصلی جز سلطه طاغوتها و خواری و بی چیزی برای ملتها ندارد! بدین سان پیکاری مداوم در درون و بیرون جریان دارد.
دشمن کافر دائما ضربه می زند و منافق, از درون, ارکان دین را می پوساند 
فرعون وسامری, پیلاطس وعالمان بی عمل و ناپاک بنی اسرائیل.

لازمه ایمان به خدا

ای مسلمانان اعم از زن ومرد ای عزیزان به خدا ایمان آورید وبه طاغوت کفر بورزید وبه عروة الوثقی, حجت خدا بر زمین مهدی موعود تمسک بجویید,

لازمه ایمان به خدا "کفر به طاغوت است" واین دو لازم وملزوم اند همانند رفتن ظلت وآمدن نور است هیچ وقت نمی توان رفت ظلمت را درک کرد مگر با آمدن نور و روشنایی , خداوند می فرماید:

قَدْ تَبَیَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ لَاانْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیْعٌ عَلِیمٌ 256

(راه درست از راه انحرافى, روشن شده است. بنابر این, کسى که به طاغوت (بت وشیطان, وهر موجود طغیانگر) کافر شود وبه خدا ایمان آورد, به دستگیره محکمى چنگ زده است, که گسستن براى آن نیست. وخداوند, شنوا وداناست).


از شیطان وهوای نفسانی بر حذر باشید واز آنچه که رسول خدا ص و اهل بیتش از خداوند سبحان به ارمغان آورده اند پیروی کنید خداوند تمامی گناهان را می آمرزد لیکن از گناه شرک در نمی گذرد, خداوند می فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ لِکَ لِمَن یَشَآءُ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى‏ إِثْماً عَظِیماً 48

(خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد! وپایین تر از آن را براى هر کس (بخواهد وشایسته بداند) مى بخشد. وآن کسى که براى خدا, شریکى قرار دهد, گناه بزرگى مرتکب شده است).


ایمان به طاغوت وقبول حکومتش, یاری و تسلیم در برابرش همگی شرک به خداست وگمراهی از راه راست خداوند است, آیا تا بحال شنیده اید نماز و روزه کسی که به خدا کفر ویا شرک بورزد مورد پذیرش قرار گرفته است, از طریق عبادت, بندگان طاعت خود را به خداوند ثابت می کنند پس اگر طاعتشان برای طاغوت باشد دشمنی خود را با خدا ثابت کرده است پس هیچ معنایی برای عبادتش وجود ندارد لحظه ای که انسان در برابر دستورات طاغوت سر تعظیم فرود آورد در آن لحظه او از اطاعت خدا خارج شده وبه اطاعت طاغوت پیوست واز نور به ظلمات قدم گذاشت. 

خداوند می فرمایند:

(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِیداً)

(آیا ندیدى کسانى را که گمان مى کنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو وبر پیشینیان نازل شده, ایمان آورد هاند, ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت وحکام باطل بروند?! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان میخواهد آنان را گمراه کند, و به بیراهه هاى دور دستى بیفکند).


راه بازگشت به سوی خدا و ولایتش همان راه کفر به طاغوت وخروج از ولایت اوست ودر واقع هر دو راه یکی است همان صراط مستقیم است عمل در آن پذیرفته است زیرا برای خداوند یکتا است اگر خواستار بازگشت واقعی به اسلام ناب محمدی باید به هرآنچه که محمد بن عبد الله ص از رسالت برایمان به ارمغان آورده است ایمان بیاوریم وهمچنین به تمامی احکام اسلامی اسلامی ایمان آوریم نه اینکه تنها به احکامی که موافق با امیالمان است ایمان آوریم ودیگر را واگذاریم. بر ماست که راه اوصیای حضرت محمد ص برایمان ترسیم کردند تبعیت کنیم چرا که آنها کشتی نجات اند وکسانی که از راهشان پیشی بگیرند گمراه خواهند شد وآنهایی که از آنها عقب بیفتند فنا ونابود می شوند. اما کسانی که به بخشی از کتاب (قرآن) کفر بورزند وبه بخشی ایمان آوردن سرانجام متوجه خواهند شد که تمام این مدت در رون صحرا به دنبال سراب بوده اند لیکن

 اگر همانند جادوگرانی که به حضرت موسی ایمان آوردند وهمانند آنانی که به دور از روش الهی بودند واز یاران طاغوت ودر ابتدا در کنار فرعون ملعون ایستادند وبا حضرت موسى معارضه کردند لکن هنگامی که با نفس خویش مخالفت کردند وحق بر آنها آشکار گردید وبه خداوند ایمان آوردند وبه فرعون کفر ورزیدن ونورد ایمان در دلهایشان پرتو افشانی کرد و شیاهی طاغوت از دیدگانشان کنار رفت واین بار در کنار حضرت موسی ایستادند تا در راه خدا  جهاد کنند وبا فرعون نزاع کردند تا دروغ, سستی وضعفش را برای مردم آشکار کنند 

خداوند می فرمود:

فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿۷۰﴾

قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿۷۱﴾

قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۷۲﴾

(موسى عصاى خود را افکند, وآنچه را که آنها ساخته بودند بلعید ساحران همگى به سجده افتادند وگفتند: (ما به پروردگار هارون وموسى ایمان آوردیم) * (فرعون) گفت: (آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید?! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها وپاهایتان را بطور مخالف قطع مى کنم؛ وشما را از تنه هاى نخل به دار مى آویزم, وخواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر وپایدارتر است) * گفتند: (سوگند به آن کسى که ما را آفریده, هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده, مقدم نخواهیم داشت! هر حکمى م ىخواهى بکن, تو تنها در این زندگى دنیا م ىتوانى حکم کنى).


دنیا در دیدگان آن بندگان مؤمن خوار وذلیل شد و تهدیدات فرعون ملعون بر بریدن دست وپاهایشان وبه صلیب کشیندنشان هیچ ثمره ای نداشت وخدشه بر تصمیم شان در پیروی از راه حق وحقیقت وارد نکرد, دلبستگی هایشان به این دنیا از بین رفت وحقیقت عالم مادی که فروع وهامان وقارون وهمانند اینها, بر سر آن می جنگند, آشکار گشت, سرانجام آن جادوگران در این امتحان سربلند بیرون آمدند و رضای خداوند نصیب شان گشت پس خوشا به سعادتشان.


اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده است

پس بدان که کشته شدن با شمشیر آنهم در راه خدا افضل تر وبالاتر است.

ودر اینجا باید از خود بپرسیم یا دلهایمان باید در برابر ذکر خداوند خشوع کند وبه سوی او توبه واقعی کنیم وبرای اولیای خدا یاور وبرای دشمنانشان دشمن باشیم واسلام را دستور وروش زندگیمان قرار دهیم وقرآن شعارمان و کلمه لا اله ألا الله پناهگاهمان قرار دهیم و یا اینکه به طاغوت بگوییم که حکم کن به آنگونه ای که بخواهید تا این زندگی را بگذرانیم و یا حکم اسلام را انتخاب کنیمواز حکم جاهلیت دست برداریم تا در دلهایمان نور حق وحقیقت بتابد وآن را جلا بخشد وظلمت طاغوت را به کناری زند تا کی باید درون این صحرا سرگردانی بمانیم وبه دنبال سراب دست وپا زنیم? رهایی به دستمان است وآب نزدیک است,خداوند می فرمود:

وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۵۳﴾

(و(نیز) نمى توانى نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنى, تو تنها سخنت را به گوش کسانى مىرسانى که ایمان به آیات ما می آورند ودر برابر حق تسلیمند).

بازگشت به سوی خداوند

وخدا را سپاس که امروزه ملت اسلام بازگشت به سوی خداوند و راه بیداری دینی واسلامی را آغاز کردند, وهر روزه گسترش بیشتر می یابد تا کلیه کشورهای اسلامی را دربرگیرد, تا تهدید باشد برای پایه های طغاتی که بر این امت چنگ انداخته اند و تا حد ممکن سرمایه ها آن را به تاراج بردند, جوانان مسلمان را در منجلاب شهوت, لذت های مادی وجنسی, فرو ببرند, وعشرت کده های فساد وبساط شراب خواری را در کشورهای مسلمان به پا کردند وآنچه که خداوند حرام فرموده, از رقص وموسقی وآواز تا صحنه های زنان عریان وداستان های زندگی غرب, که هدفی جز از هم گسستن خانواده ندارد, از شبکه های تلویزیونی برای کشورهای مسلمان پخش کردند. منتهی خداوند تمام افکار شومشان را نقش برآب کرد وپایه هایشان را درهم کوبید, وإنشاء الله دیری نخواهد پایید که سقف حکومت شان بر سرشان خراب خواهد شد. اهل باطل همانند نیاکان خود گمان بردند که قادرند تا معالم دین توحید وحقیقت را محو ونابود کنند, اسلام وتمام عقاید حقی که در آن آنست که تهدید برای پایه های حکومتی آنهاست, بخصوص عقیده انتظار امام زمان را نابود کنند, لیکن تا زمانی که ندای قرآن در گوشمان این گونه ندا می زند که:

وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ5وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ6

(ما مى خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم * و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم, وبه فرعون وهامان ولشکرانشان, آنچه را از آنها (بنى اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم).

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ105إِنَّ فی‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ106

(ودر زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد * در این, ابلاغ روشنى است براى جمعیت عباد تکنندگان).

وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ55

(خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده وکارهاى شایسته انجام داد هاند وعده مى دهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد, همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید, ودین وآیینى را که براى آنان پسندیده, پابرجا وریشه دار خواهد ساخت, وترسشان را به امنیت وآرامش مبدل م ىکند, آنچنان که تنها مرا مى پرستند وچیزى را شریک من نخواهند ساخت. و کسانى که پس از آن کافر شوند, آنها فاسقانند).


این توهّم هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. وهمچنان کلام رسول خدا در گوشمان طنین انداز است که می فرمایند:

(لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لخرج من ولدی من یملئها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا)

(اگر از عمر دنیا یک روز باقی باشد, در آن روز یکی از فرزندانم قیام خواهد کرد ودنیا را لبریز از عدل وداد خواهد کرد پس از آنکه آکنده از ظلم وجور شده است).


امام زمان ع در میان ماست وهمچنان که زمین واهل زمین از خورشید پشت ابر بهره می جویند, مسلمانان نیز از او بهرمنداند.